۲ پاسخ

اگه میتونی یک عروسک یا یه اسباب بازی جایگزین جای پستونک کنی

باید این خلا رو پر کنی به جاش

سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۵ سالگی
خانما دوروز پیش بچه هامو بردم پارک ی بچه ای اومده بود مریض بود از قبل هم دیده بودمش و با بچه هام آشنایی داشت و هی نزدیکشون میشد برا بازی سرفه هاش وحشتناک بود مامانای دیگه هم به مامانش تذکر دادن و گفتن نباید میاوردیش
چون خونمون نزدیک بود بچه هامو اوردم خونه و نیم ساعت بعد به حساب اینکه رفتن و بخاطر بهونه گیریا ارشا دوباره رفتیم بدون ایهان
حالا امروز ازصبح ایهان همش بهونه میگیره و هیچی نمیخوره حس میکنم بدنش داره گرم میشه ولی تب نداره فعلا
بخدا دو هفته س خوب شده بودن بعد از کلی دکتر و دارو دادن با دردسر و بیخوابی😔
اخه این چرا بچه ها مریض باید برن پارک من هربار ک بچم مریض میشه تا ده روز مهد نمیفرستمش بخدا از کارو زندگی افتادم دوماه پیش قراربود واکسن انفولانزا بزنیم اینقد بچه ها مریض شدن تا موند برا شنبه الانم ک اینجوری
الان چیکار کنم نزدیک یک ساعته داره گریه میکنه و چشاشو میمالونه خواب نداره شیربهش میدم یکم مک میزنه باز گریه میکنه
مامان مهتا مامان مهتا ۵ سالگی
مامانا حال روحیم خیلی خرابه بااینکه دخترم به شدت اذیت می‌کنه توخوذدن خوابیدن حتی به لحظه براخودش بازی نمیکنه دایم چسبیده به من یاباباش برا بازی و بیرون اصلا بدون من جایی نمی‌مونه حتی با باباش وحتی یه دقیقه وقت بزاخودم ندارم شوهرم خسته شده میگه بفرست مهد باید بره پیش یک میگه اونجا بازی می‌کنه خسته شدم دایم میگه بازی کنین اما من و دخترم تاحالا اصلا ازهمه جدانبودیم حتی برا یه روز چون کسی رو نداشتم دایم نوخونه بامن بود همه جا حالا می‌دونم مهتا بدون من مهد نمی‌مونه منم بدون اون تو خونه نمیتونم بمونم بااینکه به شدت خستم امافکراینکه از دو بعداز ظهر تاهفت نیست وبایدتوخونه بدون اون باشم نمیتونم تحمل کنم هیچ‌چیزی لذتی ندارن بدون اون نه ببرون نه خوردن تنهایی حتی به بستنی نمی‌دونم چه مرگمه به شوهرم میگم نمیتونم بفرستم مهد تحمل کنم دوتایی خسته ایم فقط ترخدا شعارندید سال دیگه بایدبغرستی اجباره خودم می‌دونم این حال لعنتی وچه کنم