۹ پاسخ

من مرتب نقاشی میکشه توپ بازی میکنه بیرون میبرمش با خمیر بازی یا میبرمش توی کوچه با بچه ها بازی کنه

والا نقاشی کشیدن اسلایم دوست داره باهاش بازی میکنم بهش میگم بیا کمک مامان فلان کار رو انجام بده کار خیلی خیلی کوچولو که بتونه نخود لوبیا بهش میدم بازی کنه
البته متاسفانه روزی سه ساعت گوشی رو هم میبینه باز هم

من از اول اصلا گوشی ندادم دستش مگر اینکه مجبور باشم مثلا مهمونی باشیم یا جایی باشیم که بخوام بازیگوشی نکنه اونم نه برای بازی فقط تو گوشی براش کارتون میزارم
ببین صبح ک بیدار میشه صبونه که میخوره خودش دیگه عادتش شده میره اتاقش با اسباب بازیاش بازی میکنه یا حوصله نداشته باشه میزنم شبکه پویا کارتون میبینه ولی خب در کل از اول عادتش دادم که خودش بازی کنه متکی به کسی نباشه

ما حیاطمون بزرگه واسش اسکوتر و ماشین و اینا گرفتیم تو حیاط سرش گرمع

من اصلا گوشی ندادم دستش
همیشه آویزونه یا خونه رو بهم میریزه
عادت کردم
چون ضرر گوشی و تی وی خیلی بدتر از خسته شدن خودمونه

من فقط موقع غذا خوردن براش کارتون کلیپهای مسواک زدن اینجور چیزها میذارم میدونم همین هم درست نیست ولی خب اینم نباشه هیچی نمی خوره
از همون اول ندادم به خاطر همین عادت کرده هر باری که میگه گوشی میگم نه بازی می کنه با خودش نقاشی میکشیم پیاده روئی هر روز میریم می خوابه بالاخره اینجوری سرگرمش می کنم

چقدشه بچت

یا تلویزیون یا وسایل اسباب بازی رو میریزه تو کل خونه یا جفتمه

پسر منم دقیقا همینه صبح تا شب میگه بیا بازی کنیم
واقعا کم میاره ادم

سوال های مرتبط

نگین ضیایی نگین ضیایی قصد بارداری
خدایا واقعا بچه ها هرچی بزرگتر میشن سختی ها بزرگتر میشه
این آقا مع اینجوری چسبیده به من و اخم کرده عملا منو دیوونه کرده 🤣
غذا خوردن که افتضاح هیچی نمیخوره جز گوشت چرخ کرده به شکل کباب
امروز کلا ی لیوان شیر خورده
خواب افتضاح تر ساعت ۳ صبح می‌خوابه تا ۱۲ ظهر
بازی کردن همش با زدن منو باباش و عروسکا و کشتی و وسیله پرت کردن و جیغ داد
لجبازی هم که سلطانشه یک هفته بنده خدا شوهرم از سر کار میاد هی منو بغل میکنه و فلان ولی مسیحا بیدار ، آخر منو باباش بیهوش میشیم ایشون هنوز بیداره 😑😑
دیشب با دعوا و تهدید ۱۲ خوابوندمش ، صبح ۸ بیدار شدیم
هیچی که نخورده دو تا گاز نون جزغاله خورده ، ظهر رفتم رو تخت گفتم بیا بخوابیم منو خواب کرده رفته همه لگو و توپ و همه چیو ریخته تو هال پذیرایی و آشپزخونه
منم بیدار شدم عصبانی شدم کلا اسباب بازی هارو جمع کردم کمد هم گفتم دست بزنی دعوات میکنم اجازه نداری دست بزنی
خوراکی هم هیچی ندادم بخوره تا شام بشه
اینقد جیغ زد و نق زد‌ آخر اومد تو بغلم و الانم خوابیده
واقعا کلافه شدم دیگه