۴ پاسخ

یکیشو بفرست مهد حداقل خسته بشه بیاد بخوابه کمتروجوجه کنه
اگه میتونی حتما ببرشون توپارک یا سرزمین بازی محلتون ک انرژیشونوخالی کنن بیان خونه خسته باشن

عزیزم من کاااامل درکت میکنم
دوتا بچه شیر ب شیر آوردم یکی پسر یکی دختر
دخترم از پسرم دیگع شیطون تر شده
یعنی دست به یکی میکنن منو ب جنون میرسونن دخترمو هم مهد میفرستم هم زبان ،پسرمم زبان انگلیسی میفرستم
اینقدر شب که میشه دلم میخاد گریه کنم ک نگو
همش میگم وااای الان دوبارع صب میشع و بلند میشن دنبال خرابکاری شیطونی

حق داری فقط میتونم بگم صبوری کن تمام میشه

عزیزدلم خسته نباشی ، واقعا درکت میکنم من پسرم ۳سال و خورده ای هست و پرانرژی منم واقعا کم آوردم ، اگه میتونی مهد بفرستشون

سوال های مرتبط

مامان گل پسرا🧒❤️🧒 مامان گل پسرا🧒❤️🧒 ۳ سالگی
خدا لعنت کنه ادمی بیشعورو بی درکو.من یت پسر سه سال و نیمه دارم یکیم بیست ماهه،تقریبا ۱۹ماه فاصله دارن، از وقتی پسر بیست ماهم اومده تو جمع خانواده ی شوهرم که میشیم اصلا پسر بزرگمو محل نمیدن میرن سمت دومی بغلش میکنن بوسش میکنن باتاش بازی میکنن ولی اولی رو‌فقط یه دستی بهش میکشن ،پسرمم میبینه اینجوری برای جلب توجه یا داداششو اذیت میکنه که بازم دعواش میکنن یا میدوئه اینور اونور، یا هم که ناراحت میشه و میشینه یه گوشه.من هر کاری میکنم حواسش پرت شه نمیشه خب میبینه رفتارشونو،یا زنگ میزنن میگن دومیو بیار ببینیم،ولی خانواده ی خودم (خاله هامو مامانم اینا)چون تک فرزندم با خاله هام صمیمی هستم تا وارد جمعشون میشی همزمان جفتشونو میگیرن یه سریا کوچیکه یه سریا بزرگه پسرمم عاشقشونه،از بدبختی هم ازشون دورم و به خانواده ی شوهر نزدیک،نمیدونم گطوری حالیشون کنم زبون نفهما رو،یه بارم دعوام شد لفظی گفتم پسر اولیمم هنوز کوچیکه مگه چقد فاصله دارن
مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم
مامان نورالزهرا مامان نورالزهرا ۳ سالگی
خدا. یه لذتی به مادر داده وقتی به بچه شیر میده هورمون. ازش ترشح میشه آروم میشه. لذت میبره اینایی که بچه رفلاکس پنهان دارن. موقع شیر. دادن. بدنشون. گرم میشه. استرس میگیرن عرق میکنن دقیقا برعکس خدایا چرا این لذت. از این مادرا. گرفتی. چند روزی شیر می وشم تو شیشه یه درجه. میخوره امروز شیشه رو هم نمیگیره مثل سینه گریه میکنه. از اینور شوهرم بهم فشار میاره این بچه هیچیش نیست فقط شیر خشک بهش بده بخوره بهش میگم. فرق نمیکنه. نمیتونه. قورت بده اینا که رفلاکس پنهان دارن گلوشون ملتهب شده. درد. دارن. خدایاااا یه راهی برام باز کن یه دری برام باز کن یه دارویی به این بچه بسازه بهتر. بشه. من. خسته ام سه تا رفلاکسی بزرگ کردم با مشقت وگریه چه روزایی وشب های گذروندم دیگه. طاقت ندارم دخترم که سه سالشه فرستادم خونه. مامانم. برام گریه میکنه. طاقتش. ندارم. تو رو خدا مامانا. میخوام از ته دلتون برام دعا کنید. خدا یه راهی برام باز. کنه. خسته ام. هر کی از. تایپکم میگذره. برام دعا کنه. خدا. کمکم کنه. یه دری برام باز کنه. من. پشت درشم دارم درشو میزنم که نگاهم کنه. صدام بشنوه.