خانوما ی شوهری دوستم داره پسرم هر وقتتتت میبنش ازش میترسه میفته گریه
از نوزادیشم اینجور بود
این بنده خدام هی میگه مگه من چی کردم خیلیم مهربون قیافه مهربون و قشنگیم داره
ولی پسرم ازش میترسه در حدی که الان نو خواب همش چند باز داره با ترس و گریه بیدار مبشه بغلش میکنم اروم میگیره

پسر من داداشم میبینه فقط گریه میکنه داداشم سریع بلند میش میره بیرون

عزیزم
دختر منم نسبت ب عمم و عموم اینطوریه😂😂

دختر منم نسبت به بعضی از آدم ها اینطوریه

مجبورش نکن کسیو دوس داشته باشه اگه ازش میترسه حتما انرژی بدی ازش میگیره و خودش بهتر میدونه الکی بهش نگو خوبه مهربونه کاریت نداره اون شاید چیز دیگه ای میبینه ، فقط ازش دورش کن

یکم که بچه متوجه میشه باید بگین یه چیزی که دوست داره براش بخره اونوقت
اوکی میشه

طبیعی عزیزم
من خودم کوچیک بودم دقیقا یادمه تا هفت یا هشت سالگی از عموی مامانم میترسیدم
بنده خدا هیچ طوریشم نبود ولی میترسیدم بعد، چند سال ندیدمش دیگه یازده دوازده سالگی یکم اکی شدم نسبت بهش