♡
بلاخره نوبت منم شد😂
تجربه زایمان طبیعی ، پارت یک✅️
خب من ۳۸ هفته و ۳ روز که رفتم پیش دکترم دو سانت بودم که نامه داد برای پنجشنبه که ۳۹ هفته و یک روز میشم برم زایشگاه اونجا اگه شرایط زایمان رو داشتم بستری بشم ، چون دردی نداشتم دردهام با فاصله زیاد بود
خب پنجشنبه شد و من صبح رفتم زایشگاه اونجا ماما معاینه کرد و گفت یه فینگر آزادی نزدیک به ۲ با افاسمان ۳۰ ، ۴۰ درصد که اونجا خیلی خورد تو ذوقم آخه همه وسیله ها و ساک هارو برده بودم برای زایمان ، اما چون یه دردهایی داشتم گفت برو ساعت ۴ بیا دوباره معاینه شی ، منم رفتم خونه و ناهار خوردم و خوابیدم و فکر نمیکردم همون روز زایمان کنم

۷ پاسخ

مبارکه عزیزمممم خوش قدم‌باشه نینیِ نازت😍💕
کدوم‌بیمارستان زایمان کردی؟؟
ماما همرات نوشینِ سلطانپور بود؟؟؟

درد هم داشتی که ۲ سانت شده بودی ؟

مبارک باشه گلم

تند تند بزار بخدا
آها مبارک باشه❤️

بسلامتی عزیزم

بسلامتی عزیزم

بسلامتی عزیزم خوب بعدش چی شد

مقالات مرتبط

بهترين زمان نزديكی پس از زايمان طبيعی
بهترین زمان نزدیکی بعد از زایمان طبیعی + توصیه پزشکان
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
عوارض برای نوزاد در زایمان طبیعی
عوارض زایمان طبیعی برای نوزاد
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی

سوال های مرتبط

مامان گیسو👸 مامان گیسو👸 ۳ ماهگی
خانما ۳۹ هفته و ۳ روز استم چند روز پیش رفتم دکتر نامه بستری داد زایمان طبیعی ولی زایشگاه قبول نکرد دیگه منم که هیچ علائم زایمان ندارم پنجشنبه ۴۰ هفته پوره میشم دکتر گفت اگه تا پنجشنبه درد نداشتی بیا بازم دکتر برو بیبینه بازم یه نامه بستری بده به نظر تون صبر کنم یا برم پنجشنبه دکتر ولی هر باری که میرم ردم میکنه بستری نمیکنه میگن منتظر درد هات بمون ماندم چکار کنم لطفآ یه نظر خواهرانه بدید فدات تون بشم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آیهان👶 مامان آیهان👶 ۳ ماهگی
من دیروز ۳۸ هفته و ۱ روز بودم تو روستا زندگی میکنم ماما روستایی داشتم اما دیروز رفتم یه ماما تو شهر دیگه حساب کرد گفت که من ۳۹ هفته ۳ روزم یعنی گفت باید ۲۵ این ماه زایمان کنی معاینه کرد گفت دو سانت بازم
حالا چیکار کنم زایمان کنم تا دو روز😂😂
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فرشته زمینی مامان فرشته زمینی ۲ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی من
پارت اول....
از هفته ۲۸ درد های پریودی و کمردرد مداوم داشتم که رفتم دکتر ۴ تا امپول هفته ای و شیاف داد استفاده کردم تا هفته۳۶ که دوباره درد داشتم و دکتر یک امپول دیگه برام نوشت و برای پایان هفته ۴۰ نامه بستری برای امپول فشار داد و گفت اگه تا این تاریخ زایمان نکردی برو برای امپول فشار خلاصه ...
هفته ها با پیاده رویی پله اسکات رابطه دوش آب گرم و ...
گذشت درد کاذب داشتم اما خبری از درد زایمان نبود هفته ۴۰ رفتم بیمارستان نوار قلب بچه رو گرفت بعد معاینه م کرد گفت ۲ سانت هستی اما وقت داری برو روز شنبه بیا ...
دوباره رفتم ورزش پیاده رویی رابطه...
تا روز شنبه شد ۴۰ هفته و ۵ روز اما بدون درد زایمان ساک بچه رو برداشتم رفتیم بیمارستان برای زایمان...
❤️❤️
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۳ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
پارت یک
پنج‌شنبه بود من چهل هفتم کامل شده بود و دو روز رفته بودم تو چهل و یک هفته رفتم زایشگاه اونجا فق ان اس تی گرفتن ازم و گفتن همه چی خوبه و برو بیمارستان دگه برا زایمان
من فرداش ساعت ۶راه افتادم رفتم سمت بیمارستان ک بعد از دو ساعت رسیدم اونجا باز ان اس تی گرفت من حرکتی حس نکردم بعدش معاینه کرد دهانه رحمم یک سانتم باز نبود
بهم گفت باید بستری شی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 🥹فندق❤️ مامان 🥹فندق❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۱
خب بگم ک من ۴۰ هفته و ۳ روز شده بودم که هی میرفتم بیمارستان نهم دی و میگفتن برو ۴۰ هفته و ۶ روز بیا ینی اصن ب انقباض و اینا کاری ندارن فقط به دهانه رحم نگاه میکنن منم ک از ۳۶ هفته یه سانت بودم
دیگ هیچی بهداشت نامه داد ک بستری کنن منو
اما رفتم بیمارستان نهم دی اصن قبول نکرد و گفت برو خونه
منم رفتم پیش دکترم گفتم که اینجوری
گف منم فقط تامین اجتماعی میرم فردا بیا بستریت کنم برای زایمان
و بعدش هم با معاینه تحریکی دوسانتم کرد
منم رفتم بیمارستان تامین پرسیدم قیمتارو دیدم زیاد میشه دیگه ترسیدم اومدم خونه و ناامید شدم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان اقاکیان و ماهان مامان اقاکیان و ماهان ۴ ماهگی
پارت اول #
من از اول نه ماه درد داشتم یادمه اخرین روزی که رفتم پیش دکترم معاینه کرد نامه برا بستری داد گفت یه سانت و نیم باز هستی ؟گفت هر وقت دردات شروع شد با این نامه برو زایشگاه اگر هم تا ده روز زایمان نکردی بیا مطب
منم میخواستم بیام شهرستان خونه مامانم برا زایمان بهش که گفتم گفت یا امشب برو یا دیگه تو فکر رفتن نباش
خلاصه تاهمسرم تونست مرخصی بگیره دو روز شد که اومدم شهرستان
هم روز قبل هم روزی که توی ماشین نشستم ترشح قهوایی داشتم که یکی از نشانه های زایمان هس دیگه تو راه ترسیدم که زایمانم نزدیک باشه زنگ زدم با ماماهمراه هماهنگ کردم گفتم اگه لازم شد از قبل هماهنگ کرده باشم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کایرا مامان کایرا روزهای ابتدایی تولد
♡
زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نور چشمی✨️🤍 مامان نور چشمی✨️🤍 ۴ ماهگی
سلاااام دوستای عزیزم😍بالاخره بعد چند روز درگیری شیرین اومدم تجربه زایمان طبیعیمو بذارم 🫠

من از همون اول دلم میخواست طبیعی زایمان کنم ولی متاسفانه به خاطر استراحت و شیاف میترسیدم سخت بشه برام ، کلی تحقیق کردم درباره هردو نوع زایمان و تجربه دیگرانو خوندم بازم دودل بودم چون کسی نمیتونست تضمین کنه من میتونم زایمان طبیعی خوبی داشته باشم
از ۳۶ هفته شیاف و استراحت قطع شد و تونستم فعالیتم رو شروع کنم، اوایل واقعا سخت بود برام کمردرد و لگن درد میشدم ولی به مرور بهتر شد، منم که انقدرررررر دلتنگ گشت و گذار بودم که به جرعت میتونم بگم یه روزم خونه نموندم😅هر روز بیرون بودم پیاده روی و بازارگردی میکردم🥹 ۳۸ هفته معاینه لگن شدم و دکترم گفت که لگنم عااالیه و دهانه رحمم نرم شده و سر بچه اومده تو لگن😍 منم خوشحاااال با اینکه قبلش تاریخ سزارین گرفته بودم ولی با این حرف مصمم شدم سر زایمان طبیعی، ماما همراه گرفتم و ورزش و پیاده روی و رابطه و شیاف و شربت خاکشیر گلاب عسل همرو استفاده میکردم ، تو ۳۹ هفته ۱ سانت بودم، ۳۹و ۲ روز ۲ سانت و ۳۹ و ۴ روز تقریبا ۳ سانت که بستری شدم همون ۳۹ و ۴ روز
خیلی خیلی میترسیدم چون فقط میخواستم چک بشم چند سانتم ولی دکتر زایشگاه بعد معاینه شدیدی که کرد(دستش خونی شد در صورتی که با هیچ معاینه ای لکه بینی نداشتم)
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان دنیز مامان دنیز ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی-1
سلام خوبید اومدم تجربه زایمان طبیعی رو بگم
چون ((ان‌ تی )) برا ۲۶ اردیبهشت زده بود من
۲۵ شبش رفتم بیمارستان قبل اون ۲۱ رفته بودم گفت ۱ سانتی خلاصه شب ۲۵ ماما باز معاینه کرد گفت یه سانتی برو هنوز ۳۹ هفته ۳ روزی ولی طبق ((آن تی)) ۳۹ هفته ۶ روز بودم
خلاصه گفت برو نوار هم بگیرم منم قبلش عصرانه خورده بودم ولی آن اس تی یکم نوار بد نشون داد ماما گفت برو یه چی بخور باز بیا
همین که میخواستم برم دکتر اومد گفت وایسا خودمم معاینه کنم
گفتم آخه ماما کرد گفت نه برو ببینم رفتم نگو دید یه سانتم یهو معاینه تحریکی کرد من همینجوری موندم یکم درد داشت
آخه دو بار رفتم گفتن ممنوعه نمی‌کنیم
دکتر گفت این آماده زایمانم دهانه رحمش تحریک کردم
نامه بستری بده ساعت حدود ۸ شب بود
منم مامانم ازم دوساعت فاصله داشت
گفتم نه میرم خونه میام گفتن عواقبش دست خودته
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۳ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان ایلیاو ارمیا مامان ایلیاو ارمیا ۶ ماهگی
#تجربه زایمان
من روز جمعه ۱۵ طبق سنو آن اتی تاریخ زایمانم بود ولی دردام هنوز شروع نشده بود و ۳۹ هفته و پنج روز بودم رفتم زایشگاه واس معاینه گف دو سانت بازی اونم به خاطر زایمان قبلیته هنوز جا داری تا ۴۱ هفته گف بازم فردا پیش دکترمون دکترمون ویزیت شی منم دیگه یکشنبه ۴۰ هفتم کامل شد رفتم دوباره بیمارستان و مدارک مو که دید حساب کتاب کرد گف ۴۰ هفته ایی و چون بچت ریزس بهتره که بری بستری شی خطرناکه بیشتر بمونه خدا عمرش بده وقتی نامه داد از خوشحالی اشکم در اومد خودم کارا بستری مو کردم و چون با آبجیم رفته بودم بیمارستان زنگ زدم مامانم بیاد و ساک بچع رو بیاره. خلاصه ساعت یک بستری شدم و نوار قلب گرفتن و سرم فشار رووصل کردن. ادامه دارد.
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
من تو بارداری هفته ۱۸ سرکلاژ شدم و استراحت نسبی بودم و هفتگی امپول میزدم و از هفته ۳۲ دیگه امپول رو دکترم قطع کرد و سرکلاژم رو هفته ۳۷ باز کردم بعد از اون معاینه شدم و گفتن لگن خوبی برای زایمان طبیعی داری منم فقط پیاده روی کردم یک روز در میون و خاکشیر و رابطه داشتم و ۳۹ هفته و ۶ روز رفتم سونو دادم فهمیدم اب دور جنین ۶ شده که کم بود و به ماما همراهم گفتم و اونم گفت برو بیمارستان بستریت میکنن منم رفتم بیمارستان ۱۷ شهریور اونجا معاینم کرد ۳ سانت بودم بدون درد ولی اونجا پذیرش نکردن و گفتن باید بری بیمارستان امام رضا یا بیمارستان قائم منم خیلی ترسیدم ولی در نهایت رفتم بیمارستان امام رضا،از در ورودیش انقدر ترسیدم که نگم براتون خیلی وحشتناک بود رفتم اونجا همه دانشجو و داغون بودن محیط بسیار کثیف و افتضاحی بود دانشجوهاشون ریختن سرم چندبار معاینم کرد میگفتن چرا ۴ سانتی ولی درد نداری خلاصه تو همون یک ساعت خیلی اذیتم کردن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمدعلی مامان محمدعلی ۲ ماهگی
سلام مامانا
تجربه من از زایمان (سزارین-زایمان دوم)
زایمان اولم طبیعی بود

من پنجشنبه ظهر خیلی یهویی تونستم پیش دکتر طیبه قاسمی معاینه بشم و ازش نامه بستری بگیرم. (قبل از اون دکترم یکی دیگه بود که فقط برای بیمارستان ولی‌عصر نامه میداد و منم نمی‌خواستم برم اونجا) همون روز دکتر قاسمی برام معاینه تحریکی هم انجام داد و گفت هر موقع درد داشتی یا کیسه آب پاره شد برو بیمارستان و تاکید کرد زیاد ورزش کن که اگه کیسه آب پاره شد مشکلی پیش نیاد
خلاصه منم رفتم خونه دوش گرفتم ورزش کردم کارهامو انجام دادم بعدشم دو سه ساعتی خوابیدم تا غروب😁 دوباره غروب بلند شدم، داشتم شام درست میکردم دیدم دخترم نیاز فوری به حموم رفتن داره😵‍💫 برداشتم بردمش حموم از همون موقع دردم شروع شد
فکر کنم ساعت ۷ و نیم یا ۸ بود
خلاصه تا جایی که میتونستم درد ها رو تحمل کردم بعدش زنگ زدم به ماماهمراهم. شرح حال دادم اونم گفت هر موقع انقباض هات تند تر و شدید تر شد برو بیمارستان.
دیگه کم کم ساعت ۱۲ بود که انقباض های کوتاه ولی فوق‌العاده دردناک و تندی داشتم با فاصله منظم. ساعت ۱ رسیدیم بیمارستان و معاینه کردن ۴ سانت بودم. بستری شدم و ماماهمراهم ساعت ۲ رسید بالا سرم
ادامه دارد...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نور چشمی✨️🤍 مامان نور چشمی✨️🤍 ۴ ماهگی
خانومایی که طبیعی زایمان کردین، چند هفته و چند روز بودین؟
من ۳۹ و ۲ روزم، ۲ روز پیش که معاینه شدم ۱ سانت و نیم بودم دکترم معاینه تحریکی کرد بعدش دردام خیلی کم و با فاصله چند ساعتی شروع شد ،نمیخوام برسم به آمپول فشار چیکار کنم دردم بگیره؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دریا مامان دریا ۲ ماهگی
پارت ۱
تجربه زایمان طبیعی

بلاخره بعد ۲۲ روز تونستم بیام تجربم رو از زایمان طبیعی بگم
من ۳۸ هفته و ۴ روز بودم رفتم پیش دکترم تا معاینه کنه ببینه رحمم باز شده یا نه وقتی معاینه کرد گفت ۱ سانت باز شدی بعد معاینه تحریکی کرد گفت دلم میخواد دردت بگیره و بستری بشی و با امپول فشار زایمان نکنی وقتی از رو تخت معاینه بلند شدم از همون لحظه یکم احساس درد میکردم و شکمم هس سفت میشد و کم درد داشتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر