سلام مامانا. من یه چند روزیه واقعا حالم خوب نیست،انگار دیوانه شدم جدا.

چند روز پیش تو اکسپلور اینستا یه چندتا پست از اتیسم دیدم حالا بند کردم به بچم همش دنبال ایرادم توش.
دخترم هنوز مستقل راه نمیره البته باباش هم خیلی دیر راه افتاده و دکتر گفت اینا تا حد زیادی ارثی هست

از طرفی دخترم فقط کلمات(ماما، بابا، ممه، به، ب ب، پر) را میگه کلمه دیگه نمیگه و بیشتر با ایما و اشاره یا حالت چهره منظورشا به ما میفهمونه
ناگفته نماند من خودمم خیلی دیر زبون باز کردم حدودا ۲ ۳ سالگی، جوریکه تو فامیل معروفم به این موضوع که دیر زبون باز کردم ولی وقتی شروع به حرف زدن کردم دیگه ساکت نشدم😐😂

حالا ولی این موضوعات بسیار منو آزار میده و اذیت میکنه، میگم نکنه خدایی نکرده اینا علائم اتیسم باشه و من نفهمم.

دخترم ذوق میکنه دست و دهنش را تکون میده قبلا کلی ذوق این حرکتا میکردم الان میگم نکنه اینا همون حرکات بال زدن و ایناس.

خیلی به هم ریختم چکار کنم؟؟؟؟؟؟

۶ پاسخ

دستت خالیه والا جیکار داری میبینی کیتون اتیسمی بوده ‌ک استرس بگیره

بچه ای که اوتیسمه سخت میتونه بااشاره منظورشو بفهمونه، ارتباط چشمی کمی داره، رفتارهای تکراری مداوم داره ،بازی تقلیدی نداره، به نظم خاصی وابستگی داره، دختر شما اینا رو نداره پس نگران نباش

اولین نشونخ اونیسم اینه که مستقیم تو چشات نگاه نمیکنه
رو نوک انگشت راه میره
دیر زبون باز کردن ارثی هست خودتم که ایمجوری بودی

راه رفتن دیر مهم نیس مهم درست راه رفتنه مثلا کف پاش رو براره رو رمین

عزیزم واسه راه رفتنش حتما ازین واکرای مخصوص بچه ها بخر و اینکه یه کفش راحت بخر تو خونه پاش کن، دختر منم ۱۵ ماهگی راه افتاد، این دو تا خیلی تاثیر داشت تو کمک به راه رفتنش

وای دقیقا حال منو توصیف کردی.. هر چی هم میخوام نگاه نکنم لعنتی اینستا هی پستای جور واجورش رو واسم میاره.. همین الان که دیگه یه پست خارجیش رو دیدم فیلمای بچگی بچه رو میدیدی از نرمال هم نرمالتر.. قشنگ توپ بازی میکرد، بسکتبال بازی میکرد، ارتباط چشمی همه چی عالی.. نوشته بود از دو سالگی یهو کم کم همه چیش متوقف شد
واقعا خیلی چیز رو مخیه، ادمو روانی میکنه از فکر و خیال 🤦🏻‍♀️

اصلا فکرت رو درگیر اینا نکن ... با یه علامت شبیه اوتیسم که نمیشه گفت بچه شماهم اوتیسم داره ... اصلا تو اینستا اونچیزارو نگاه نکن... منم یه مدت نگاه میکردم دیوانه میشدم هر حرکتی رو میگفتم اوتیسم هست بعدش دکترش کلی دعوا کرد باهام دیگه منم ترک کردم الان تا ببینم جیزی در مورد اوتیسم و بیش فعالی و ... میاره اصلا نگاه نمیکنم

سوال های مرتبط

مامان نور چشم مامان نور چشم ۱ سالگی
سلام وقت بخیر مامانا
یک سوال درمورد دستور پذیری دارم
به پسرم میگم بشین یا بخواب یا شیشه شیر بده انجام میده
ولی الان یکربع بهش گفتم بشقاب رو بده بهش اشاره میکردم نگاهش میکرد ولی اصلا نذاشت تو دستم
مامانا هر چی به ۱۸ ماهگی نزدیک تر میشیم من خیلی استرسم بیشتر میشه
چون همش همه جا در مورد اتیسم شنیدم خوندم بعد از ۱۸ خودش نشون میده
پسرمن ارتباط چشمی میگیره ،میخنده و بردمش تو جای شلوغ با بچه ها دوست داره بازی کنه
ولی تمام علائمی که تو اکسپلور میزنه این انجام میده
دور خودش میچرخه گاهی
روی پنجه راه میره گاهی
سرش تکون میده
حرف میزنه مثلا بابا و ما وبع بع و چی گفتی یادش رفته الان در حد ۱و۲و۳ و شیشی میگه
یک حرف خیلی تکرار میکنه دیگی دیگی
سرش رو گاهی به پشتی مبل میزنه
ولی من خیلی تو فکر میرم
آخه چند روز پیش جایی بودیم پسر اهنگ میذارن شروع میکنه به رقصیدن یا زیر چشمی نگاه کردن
بعد بهم گفتن ناراحت نشی ولی زیر چشمی نگاه کردن به دکتر بگو .
دیگه از اون روز بیشتر تمرکزم روش رفته
واینکه تو جمع بودیم هر کی صداش می‌کرد برای خودش می‌رفت
ولی الان صداش میکنم برمیگرده
چیکار کنم به نظرتون ؟
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
مامانا مشورت میخوام
پسر من هرموقع برم خونه بابام اینا ، خواب ظهرش خیلی دیر میشه ، یعنی مثلا بابام هی باهاش بازی میکنه ، واقعا نمیزاره بخوابه ، خود بچمم نمیخواد بخوابه همراهی میکنه ، یعنی اگه بابا بازی نکنه بگه بخوابیمو اینا بچه هم کم کم اروم میشه میخوابه ، ولی اینکارو نمیکنه بابام
بعد خب ظهر که دیر بخوابه ، شبم دیر میخوابه ، فردا صبحشم دیر بیدار میشه
بچه من چهارشنبه ها صبح کلاس داره
من هفته دیش سه شنبه خونه مامانم اینا بودم ، باز بابام اجازه نمیداد بخوابه ، هررررررکاری کردم هرچی گفتم توروخدا بزار بخوابه فردا کلاس داره، گفت نه ولش کن میخواد بازی کنه، خلاصه که دیر خوابید، شبشم دیر خوابید ، و صبح خیلی دیر بیدار شد ، بابام میخواست بره باغش سر بزنه به حیووناش ، به مامانم گفتم مامان بچم دیر بیدار شده نمیرسه به کلاسش بابا میتونه یکم دیر تر بره بیاد مارو بروسونه کلاس؟ که بابام گفته بود نه نمیتونه و میخواد زود بره ، هیچی بچه رو هول هولکی لباس پوشوندم ، صبحانه فقط یه تیکه بیسکوییت به زور دادم با اسنپ رفتم
گشنه بود ، خوابش میومد کسل بود ، از اول تا اخر گریه و نق
گفتم من دیگه روز قبل کلاسش نمیام اونجا
حالا باز امروز مامانم پیام داده بابا فردا میخواد بره باغ کار داره ، بچه رو بیار ببینه امروز
از یه طرف الان دلم نمیاد نبرم
از یه طرف یاد هفته پیش میافتم که چقدر اذیت شد بچه
نمیدونم چیکار کنم
شما بودین چیکار میکردین؟
مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
دخترم عاشق باباشه شوهرم هم عاشق دخترم و به شدت روش حساسه از وقتی از سر کار میاد از سر و کول هم بالا میرن تا نصف شب..از قب تا شب بچم گوشی من بدبخت دستشه شوهرم هم یه نکن بچه بهش نمیگه میگه بچس کوچیکه نمیفهمه اشتباهه این کار میگم خب ما باید بگیم که بفهمه ولی خودش شوهرم قشنگ میشینه دل سیر با ایکس باکس و گوشی بازی میکنه من یه دور گوشی رفتن تو دلم مونده...حالا اینا کاری ندارم من خب بعضی وقتا داد میزنم میگم نکن اشتباهه بچم انگار از من بدش میاد اصلاااا نمیاد پیشم وقتی باباش میبینه همش میره سمت اون اینقدر بهش بوس میده بغلش‌میکنه ولی به من فقط میزنه دخترم با بند پستونک محکم میزنه بهم انگار کمربند دستشه اینقدر درد میکنه و کبود میشم یکی ندونه فکر میکنه شوهرم بهم زده یا شبا موقع خواب اینقدر رو سینم و سرم پا میزاره فشار میده هرچی میگم نکن این کار اشتباهه میخنده فکر میکنه من دارم باهاش شوخی میکنم😑امشب اینقدر با بند پستونک بهم زد و درد کرد که نشستم کلی گریه کردم یعنی اینفدر از من متنفره؟من که کل جوونیم پای این بچه کذاشتم دکتر منع حاملگی بودم از خودم گذشتم تا این بچه به اینجا برسه یکم پول داشته باشم براش لباس یا اسباب بازی میخرم 😭😭😭