اوایل ک تازه زایمان کرده بودم تا ۱۰روز خیلی حالم بد بود و بخیه خیلی خورده بودم نمیتونستم خم و راست بشم ولرزش بدن داشتم
تا ۱۰روز شوهرم باهام میدومد تو سرویس و نوارمو عوض میکرد و کمکم بود و اون حجم خونریزی و دید تازه خیلیاش تو بیمارستان رفته بود و دیگه کم شده بود و اونجا فهمید پریود یعنی چی چون حجمش اندازه همون بود و الان ک پریود شدم و بهش نگفته بودم از پشت شلوارم فهمید همش میاد دورم همش بوسم میکنه همش بغلم میکنه هعی میگ بمیرم الهی فرحان ازم میگیره میگ تو بخواب و نذاشت کارا خونرو بکنم میدونی چیه وثتی بفهمن و درک بکنن اصلا تخلاقشون نسبت ب اون چیز تغییر میکنه قبل این ماجرا همیشه میگفت پریود شدی دیگه چرا انقدر بیحالی چرا گریه میکنی یهو چرا همش میخوابی و.....
اینو فهمیدم ک خداروشکر میکنم ک نرفتم تهران زایمان کنم چون قرار بود برم تهران اتاق خصوصی همسرم پیشم باشه تا موقع زایمان و... الان فهمیدم مردا جنبه اشو ندارن و روحیه اشون داغون میشه الان شوهر من بخاطر یه پریود ساده روحیه اش داغون شده همش استرسی از وقتی فهمیده و ......

آخ گفتی دقیقا
منم اول فکر میکرد طبیعی سادس سزارینه که فقط سخته یبار مامانم گفت بزار بیاد کمک کنه برای بخیه هات اینا ازاون موقع که دید کلا عوض شد هر موقع ام پریود میشم دیگه همش دورمه بخصوص اون یه روز اول

شوهر منم پریود شدنی دور سرم میگرده 🤣
زایمان کرده بودم بودم. با هیچکس انقد راحت نبودم درد داشتم بیاد شیاف بزارع برام گفتم شوهرم اومد گذاشت بعد گفت نرگس ببینم بخیه هاتو فک میکردم زیر نافمه دیگ گفتم ها میخای پامو باز منم لنگامو بدم بالا ببینی🤣🤣🤣🤣باز کردم دید بعد اون یکم چیز شده پریود شدنی هوامو داره🤣

من تو بیمارستان شوهرم اومد شستتم پرستار گفت برو خودتو بشور شوهرم بنده خدا اومد شست از اونجا به پایین رو اولین قدم هامو شوهرم کنارم بود
البته اینم بگم من تهران خصوصی بودم سز اختیاری بودم که تونس بیاد این کارا رو بکنه

منم شوهرم شبا که دارم بچه داری میکنم چپ میره راست میاد هی میگه حلالم کن خیلی خسته میشی منم کمکی ازم برنمیاد بازم خودش یه دلگرمی

کلا اکثر مردا بعد بچه دار شدن خیلی تغییر میکنن
چون مادر بچشونیم

منم موافقم باهات
من همسرم طی پروسه زایمان طبیعی که جیغ میزدم و فلان
یه لحظه با هزار زور و زحمت که اومد منو دید
خودش میگفت دلش برام سوخت
وقتی هم که طبیعی نشد و اورژانسی سز شدم
بعد عمل که مثل بید میلرزیدم
اونجام خیلی ناراحت شده بود
به قول تو از اون به بعد خیلی هوامو داره

اتفاقا من خصوصی بودم همسرم اول تااخرش پیشم بود خیلی درکم میکنه تا چند وقت اون کمکم کرد پد گذاشت شلوار پوشوند اسپری زد واسم

اخی
دل نازکه
خیلی مرداهم دورجون عین گ ا و میمونن😂😂😂😂

منم شوهرم پشت در زایشگاه بود خیلی رعایت کردم صدا نکنم ولی دیگه شب ک شد طاقتم تموم شد از بس صدا کردم تا زاییدم و شنید صدامو الان تا میام حرف بچه دوم بزنم چیزم میگه میگه نمیخام از دستت بدم 😂 میگم مگه قراره بمیرم😑😂
کلا دیگه بیخیال بچه دوم شده
قبلش همش میگف ۴ تابچه میخام
الان میگه همین کافیه😬😬😬

من همسرم موقع زایمان وقتی داشتم درد می‌کشیدم می اومد پیشم میدید چقدر درد دارم وقتی زایمانم تموم شد بخیه زدن دید بخیه هامو همیشه هم خودش بخیه ها تمیز میکرد اسپری میزد بنده خدا عذاب وجدان گرفته بود که طبیعی بودم 🤣🤣