۴ پاسخ

ارمان هم اینجوری بود گفتم مورچه نیشت میزنه دیگه درنمیاره

مثل دختر بزرگه من کوچیک بود این جوری بود یعنی مدت ها باهاش درگیر بودم اون در میورد من میپوشیدم انقدر جنگیدم باهاش تا خوب شد

با بازی شاید موفق بشی

با بازی لباس کوچیکش بده تن عروسکاش کنه بگو نگاه خرسی لباس پوشیده سردش نشه

سوال های مرتبط