۸ پاسخ

والا باید همونجا بهش میگفتی عمه جان سربه سرش نزار
نه اینکه دخترتا بزنی
اینطوری بهتر بود

بزرگترهامون دیگه واقعا حوصله بچه ها رو ندارند
به دل نگیر

یادت باشه تو جمع حتی اگه بچت مقصر بود نزنش سرش داد نزن
اگرم کسی خاست تنبیهش کنه حتی یه چشم غره بگو خودم اینجام نیازی نیست
اگه اجازه بدی بزرگتر هم که بشه همه تقصیرارو میندازن گردن بچت

من نفهمیدم اون سیخ میزد بعد دخترشما رودعوا کرد

نبایددخترتومیزدی بایدبه پسرداداشت تذکرمیدادی

من جای توبودم بلند میشدم سیخ میگرفتم از دستش بهش تذکرمیگردم آروم بشینه سرجاش

حق داری ادم ناراحت میشه اما دخترت شمارو داره شما باید پشتش باشین حرفاشو بشنوین دلیل ناراحتیشو بشنوین نه اینکه بزنینش شما ب برادرزادتون تذکر میدادین یا هردوشونو به یه بازی دعوت میکردین باهاشون بازی میکردین اجازه ندین بقیه بچتونو دعوا کنن اینجوری عادت میکنن خودتون احترام بچتونو حفظ کنین بقیه هم ب خودشون اجازه نمیدن من بودم خونه بابامینا نمیرفتم یمدت پرسیدن هم دلیلشو میگفتم ک ناراحت شدم از کدوم رفتارشون

کاملا حق داری دست پیشو میگرفتی سر بچه داداشت داد میزدی میکفتی تقی نقی محمدعلی حالا هرچی هس میگفتی بشین نزن من مامانشمااا ی جوری میکفتی زنداداشت جمعش کنه..من اصن طاقت نمیارم کسی بچمو اذیت کنه جوری دادوبیداد میکنم هرکی ام میخاد باشه باشه مهم نیس ولی بچمم شلوغ کنه سراونم داد میزنم فرقی نداره

سوال های مرتبط

مامان مانلی مامان مانلی ۵ سالگی
سلام مامانا میشه لطفا راهنماییم کنید
من خواهر بزرگم مریض هست عمل مغز انجام داده و‌ ناتوانی داره یه پسر ۷ ساله هم داره بخاطر همین کلا با پدر و مادرم زندگی میکنن هر دوشون ، منم خودم یه شهر دیگه زندگی میکنم اومدم خونه بابام اینا که کارهای دندون درست کردن دخترم و چکاب هتی سالیانه چشمش و ... رو انجام بدم بخطر همین یکم موندنم طولانی شد این پسر خواهرم خیلی دروغ میگه و بی تربیت هست و روی دخترم هم تاثیر گذاشته حالا جدای از اون امشب یه چیزی فهمیدم که خیلی اعصابم بهم ریخت ، دخترم شلوارشو کشیده پایین و پسر خالش خصوصیش رو‌دیده و حتی دخترم بهم گفت آرو دست گذاشت روش خیلی عصبیم با اینکه آنقدر مواظبشون بودم وقت بازی کردن و... و لحظه ای هم تنهامون نزاشتم با هم توی یه لحظه آخر این اتفاق افتاده حالا مثل خر به گل موندم که چرا اینجوری شد و اینکه حالا باید چیکار کنم و چه واکنشی داشته باشم، و اینکه چون این بچه خواهرمو مامان و بابام بزرگ کردن و خرج و مخارجش و همه کارهاش رو اینا میکنن روش حساسن ،ولی خیلی بد بار اومده اصلا موندم بخدا روح و روانم بهم ریخته بخدا بخاطر اینکه این با بابام اینا زندگی میکنه من بخطر دخترم حدود ۱۰ ماه اصلا پا خونه بابام اینا نزاشتم بد جونوریه کثافت حالا چیکار کنم 😥
مامان آلا مامان آلا ۵ سالگی
سلام مامانا
ی مسئله ای برام پیش اومده لطفا نظر بدین من دیشب تا صبح نخوابیدم از بس فکرم درگیر بود
دیشب ما خونه مادرشوهرم بودیم با خواهرشوهرا و. بچه هاشون
پسر خواهررشومرم کلا بچه ناسازگاری ی مدت هم قرص می‌خورد و دکتر روانشاس میرفت با مامانش دیشب بحث می‌کرد و ی چیزی میخواست ۱۱ سالشه
اونم میگفت نمیدم ی دفعه شوهرمو بلند شد دستش گرفت با حالت بد که چرا با مامانت اینکارو میکنی و بی ادبی و....دختر من فقط جیغ می‌زد همه بلند شدن جداشون کنن منم رفتم جلوی شوهرمو گرفتم جداشون کردم هلش دادم داد زدم سرش که برو بیرون ب تو چه ربطی داره تو بچه خودتو تربیت کن ب تو ربطی نداره اون بچه پدرو مادر داره دختر خودتو نگاه کنه بچه ام میلرزید فقط داد میزد واقعا عصبانی شده بودم کلا همسر من ب همه چی کار داره تو خانواده ماهم از این کارها میکنه
خواهرشوهرم حالا میگه تو بزرگش کردی داداشم میخواست پسرمو ادب کنه منم گفتم تو هیچی نگفتی من اگه جات بودم داداشم ب دخترم ی چیزی میگفت میخوابوندم زیر گوشش به داداشت چه ربطی داره بچه رو پدرو مادر ادب میکنن داداشت خیلی زرنگه بچه خودشو تربیت کنه بدهکار هم شدم
شما جای من بودین چی میکردین عکس العملتون چی بود