بچه ها در مورد تایپیک قبلیم
من اکثرا ۹۰درصد لباسای بچه ها رو از ایپک پالاس میخرم
اونجا هم یه مغازه ای هست که انصافا خیلی قیمت هاش منصفانه هست
و جنس خیلی خیلی خوب
در واقع از نوزادی پسرم مشتریش هستم
پارسال که پسرم کوچیک بود همین بیلر رو نشون داد گفت اینو جدید آوردم ازش ببر چن سال میتونی استفاده کنی
گفتم نه خیلی بزرگه
گف از من بشنوی بخر نگهدار برا سال بعدش
گفتم اصلا ازاین کار خوشم نمیاد من میگم هر لباسی رو تو زمان خودش نسبت به بدن بچه بخری
خلاصه
هفته پیش من داشتم از همون مغازه خرید میکردم الان مغازشون رو بزرگ کردن و لباساشون هم زیاد کردن
این بیلر رو پشت یه سری سرهما دیدم با خودم گفتم اینو پارسال میگف ببر نبردم ببین کسی نخریده گذاشتن لای این همه لباس
تا اینکه جمعه رفته بودیم گردش
تن پسرم یه سرهمی نخی کرده بودم
دیدم بیرون بخصوص زمستان تن بچه سرهمی یا بیلر خیلی خوب میشه
ولی برا بیلر های کتان یا اپنیکیا نمیشه از زیرش لباس تنش کرد دوس ندارم
یهو یاذ این بیلر افتادم ب شوهرم گفتم مغازه ای که من خرید میکنم یه بیلر هست
از زیر اون میشه لباس دیگ هم تنش کنی و کلفت نباشه
حتما میرم میخرم

۱۶ پاسخ

من عاشق لوپیلو هستم
مستقیم از لوپیلو استوک خرید میکنم، سایت داره و پیج تلگرام برای خرید گروهی

تصویر

کو عکسش

خیلی هم گرمه وضد اب
من بردمش دیزین با همین ستش

تصویر

خیلییییییی خوب گرفتی واقعا بسلامتی بپوشه من همینو با کاپشنش پارسال ۳۵۰۰گرفتم 😅

اینهمه گفتی عکس از لباس ندادی

این مدل خرید ها بوجور دلچسبه😁مبارکه از تنخوریش تن پسرت هم بزار

کدوم مغازه ؟ منم اکثرا از اونجا میخرم

خدایی این خرید چقدر بهت چسبید؟😜😜😜

خیلی قشنگه چقدر خوب که قسمت خودت شد

مبارک باشه اما قیمت یک و خرده ای که دارین خیلی گرون بوده. با سلام قیمت همین امروزش با همین برند ۴۵۰ تومنه

تصویر

به سلامتی
حسابی مبارکتون باشه🥰

عکسش رو بفرس ببینیم چی بوده
مبارکش باشه

آدرس مغازه رو میدی

پیج داره

چ خوووب
قسمت خودتون بوده
مبارکش باشه

اومدم ب مغازه دار زنگ بزنم بگم پول بیانه بزنم اونو نگهدار
که صدا قط و وصل شد متوجه نشد کدوم رو میگم چون گف اصلا همچین مدلی نداریم
اگ هم بوده باشه فروختیم
تا اینکه دیشب تو اینستا یهو دقیقا عین همینو دیدم قیمت۱۸۹۹ بود
مارک
ضد آب
کش دار
اسک دار
پهلوهاش دکمه داره
استر دار همراه با خز
گفتم وای کی فردا میشه برم بخرم
امروز رفتم دیدم خود مرده اونجا هست(تازگیا پسرش اکثرا مغازه میشه و کم حوصله هست)ب آقا عه گفتم یه بیلر ک پارسال میگفتین دو تیکه بودن از اونا میخام گف ن امسال اونا خیلی گرونن نشد بیاریم
گفتم یکی پشت این سرهما بود
گف نه نداریم
گفتم میشه یبار دیک نگا کنید
در کمال ناباوری دید آره هست
بعد من فک کردم میخاد ب قیمت روز بده
گفتم ارزون میدینا این از پارال مونده یادمه دقیقا همین بود
گف قیمت زدیم دیگ البته اگ هنوز قیمتش مونده باشه
دید زدن۳۹۵
گف بزن سیستم
پسرش گفت ن این قیمت اشتباه هست کد هست🤣🤣🤣🤣
گفتم دیگ گناه داره دروغ بگینا
پدرش گف قسمت شما بوده ببرید
همین قیمت داد
گف حتی پارسال هم این قیمت نمی‌دادیم
اصلا نمی‌دونم چطور شده این قیمت زده شده
کلا موندن
خیلی جنس عالی هست
جلوش بلنده قشنگ پهلو و سینه بچه رو پوشش میده
داخلش گرم گرم
ولی اصلا هم سنگین نیس
ضد آبه

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......
مامان آقا کایان💓 مامان آقا کایان💓 ۲ سالگی
سلام هم قبیله ای ها
اومدم درد و دل خیلی ناراحتم
قصه از این جا شروع میشه که من به درخواست همسرم برای عمل خواهر شوهرم اوندم شیراز که کمکی باشم،برادر شوهرم هم باهامونه خیلی پولداره و به پسرم خیلی محبت میکنه در حدی که وقتی پیشش هست اصلا نمیاد سمتم ،میخوام پوشکش عوض کنم با گریه و شیونه ،لباسش عوض کنم گریه و شیونه ،صورتش بشورم گریه و شیونه و میره سمت عموش اونم هی ناز میکشه و بوسش میکنه ، به بار هم شوهرم تو جمع گفت خوبه ها پات رو پات بزاری یکی دیگه بچه داری کنه هیچی نگفتم ،امشبم پسرم چسبیده بود به عموش، عمو هم وقتی خسته میشه تیکه می‌میپرونه، امشبم بد تیکه ای پروند که خیلی ناراحت شدم، شوهرم بعد عمل خواهرش برگشت شهرمون که بره سرکار منم اینقدر ناراحت شدم که گفتم همین فردا میای دنبال منو پسرم من تحمل ندارم میترسم حرفی بزنم حرمت ها خراب بشه چون پولداره خیلی تو زندگی کمکمون کرده برا همین نمیتونم مستقیم حرفی بزنم و تصمیم دارم که برگردم تا این رفتارهای دیگه نبینم ،از طرفی هم ابن برادر شوهر خیلی استرسی هست میترسم بچه ام هم استرسی بشه که بخاطر ترس های عموش کمی شده میبرمش پارک میترسه سر سره بازی کنه ، از بچه ها میترسه و گریه میکنه کلا زیاد میترسه. کلافه ام و واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم.
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره