تلنگر پریشب دخترم مریض بود بالا اورد چند روز بود دلدرد داشت شوهرم هروقت این مریض شه یه جور رفتار میکنه انگار ک این نبایدمریص شه یا چرا اینجوری بخدا زمان اماما یزیدا دل رحم ترازاین بودن تو این پنج سال همین بوده یه قرون ک پول نمیده ببرمش دکتر همش ازیارانم میبرمش فقط خدای من شاهده این ماجراس اینجا هم خیلی طرف دارداره نمیدونم دلیلش چیه خلاصه پریشب بالا اورد رو پتوش کثیف شد بردم جلو دربشورم ک هی اخماشو کرد توهمو چجوری بشوری اونجا و اینا منم رفتم جلو در شب تنهایی دخترم رفت حموم چون صورتش و لباساشم کثیف شد اون دلش نیومد منو تنها بزاره ازحموم درومد اومد پیشم این حتی نیومد نگاه کنه ببینه من با چه بدبختی میشورم یهو ب یاد بی وجدانیشو نامردیاش افتادم گریم گرفت نشستم پتو بشورم باگریه ب دخترم گفتم تو بیا کمک من تا بشورمش بعد دید خیلی بد میشه اومد یه شلنگ گرفت گفتم هان چیه ترش کردی خب مریضه دست خودشه مگه فکر کن یاسین ک بچه خودته اینجوری شده چیکارش میکردی میکشتیش یا پتو مینداختی بره لال شد تو دلم مثل همیشه. قلبم شکست با اشک شستم حالا دیشب اومدیم خوابیدیم نصف شب یهو یاسین حالش بد شد بزور رسوندمش دستشو بالا اورد اینم مریض شده پسرش مریض شده منم تصمیم گرفتم وقتی پسرش مریض عین خودش بی رحترین باشم

۹ پاسخ

عزیزم میدونم حق داری ولی خواهرانه بهت میگم
سعی کن به پسرش محبت کنی حتی به ظاهر تا اونم عوض بشه
ببین شوهر منم ۲ تا پسر ۱۶ و ۱۷ ساله داره از ازدواج سابقش هروز میان میرن غذاشونو میدم
ولی کلا باهاشون فاز رفاقت برداشتم
اینجوری کلا زبونم برا همه چی درازه و وجدانمم راحته
ببین منی که بچه هام از شوهرمن از ازدواج سابقم نیستن میدونم اگه با پسراش بد بودم با بچه های من لج میکرد با اینکه بچه ی خودشن
میدونم پسرش نا سازگاره چون پسر کوچیکه شوهرمم همینه ولی سعی کن حتی شده در ظاهر باهاش خوب تا کنی میبینی خیلی چیزا تغییر پیدا میکنه

عزیزم خیلی ناراحت شدم 😔😔
ایشالله خدا بهترین ها رو برات بخواد

کاملا حق داری هیچ کس جای شما نیست ببینه چقدر داری عذاب میکشی
منم جات بودم به شخصه همینجوری باهاش رفتار میکردم‌ چه بسا بدتر

عزیزم کاش اول باهاش ازدواج نمیکردی اونم باکسیکە پسردارە الان اون دوتا بهم نامحرمن اگە همجنس بودن خیلی بهتر بود خواهش میکنم خیلی مواظب دخترت باش به هیچ وجه تنهاشون نذار خیلی دوره زمونه بدی شده اونم خیلی دیگه بی وجدانه چطوردلش میاد حتی دختر خودشم نباشه اینجوری رفتار کنه اگه شوهر سابقت زنده س و وضعش بهتره بهش بگو ماهانه یه چیزی ب بچه بذه یا بعضی وقتا دخترت بره پیش باباش

سلام عزیزم
الهی
انشاالله زودتر خوب بشه
😔😔😔😔

تجربه بهم ثابت کرده با هرکسی مث خودش رفتار کنی برد کردی
درسته اونم بچس ولی از همه مهم تر خودت و دختری عزیزم، هرکسی هرجوری باهات رفتار کرد تو هم مث خودش باش تا بفهمه، من بعد ۷ سال زندگی مشترک اینو فهمیدم
انشاءالله ک دخترتم زودتر خوب بشه

عزیزدلم حالتو درک میکنم آدم خیلی ناراحت میشه وقتی تبعیض میبینم سعی کن تو خودت هوای دخترتون داشته باشی که متوجه این تبعیض نشه بچه ها خیلی روحیشون حساسه
و اینکه توروخدا با پسرش تسویه حساب نکن اون طفل معصوم بی گناهه ، برعکس اگه ببینه تو چقدر پسرشو دوست داری دلش نرم میشه و شاید بتونی با ملایمت باهاش حرف بزنی رفتارشو درست کنه
انشالله بچه ها کمی بزرگتر شدن یه کار پاره وقت مثل مربی مهدکودک یا کار تو خونه مثل خیاطی و غیره جور کن که محتاج این آدم نباشی

عزیزم دخترت مال ازدواج قبلته

نمیدونه ک هر رفتاری کنه قلب منو این بچه ک جز خدا و من هیچکیو نداره بشکنه باید تاوان بده امروز میبرم یاسین دکتر تا از پولاش کم بشه حالش جا بیاد دیروز یه هزار تومن بمن نداد امروز دوبرابرشو میده جدیدن خدا خیلی زود با چوبش اینو میزنه هربار ک منو رنجونده الان بگم اینجا باز یه سریا طرب داریشو میکنن اما شوهرمن بیشترازاینا باید تاوان بده چون خیلی فرق میزاره اره باعث میشه منم حسم بد بشه ب دون پسر شر و شورش تاجایی ب دخترمن گیرمیده ک اگر بگم بازم شاید قصاوت شم مثالا دخترم میخاد بره بیرون جلو دراینا بازی کنه یا حالا هرچی اگر یک دیقه درطول بکشه نبنده پامیشه روش غرش میکنه ک درو ببند چرا نمیبندی ولی پسر خودش میرل میاد درم نمیبنده اروم بلند میشه درو میبنده اعتراصم نمیکنه بهش چون بچه خودشه دیگه

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۳ سالگی
خانما یه لحظه بیاین ببینید جای من لودین چیکارمیکردین
امروز تو پارک دختر من سوار تاب بود تاب کناریسم یه دختر ۱۱/۱۲ساله بود شب ساعت ۸بود دختره از تاب پیاده شد بدون اینک مراقب باشه اومد خورد به تاب دخترم من هیچی نگفتم رفت رو یکی تابه نشست دخترم سروع کرد گریه کردن ک کتفم درد گرفت داغون شد اینا اخه دخترم خیلی تند تاب میخورد اینم محکم خورد بهش دختره یهو با پرویی گفت توک چیزیت نسد من داغون سدم منم دیدم دخترم ک نمیتونه دفاع کنه دردشم گرفته گفتم تو باید مواظب میبودی نیایی جلوی تاب عزیزم هم دختر من داغون شد هم خودت شروع کرد ک اره خاله من حوصله تورو ندارم اعصاب تورو ندارم عینکم توپارک دزدیون من چشام کلا ضعیفه توشب نمیبینه فلان منم گفتم اگر چشات ضعیفه باید با یه بزرگتر بیایی ک بهخودت وبقیه اسیب نزنی تو راه با ماشین تصادف نکنی داداشش همراش بودگفت من بزرگترسم گفتم پس مراقب باش خواهرت زیر ماشین اینا نره چشاش ضعیفه بد میگفنت من اینقد خوردم به تاب بقیه فلان منم گفتم تو اینقد خوروی سر شدی قرار نیست بقیه بچه ها سر بشن از درد ک
خیلی چیرای دیگه هم با پرویی و بیادبی می گفت من یادم نیست منم ازین حجم بی ادبی و پرویی لجم گرفت جوابشو میدادم
حالا برای شوهرم میگفتم میگفت با بچه دهن به دهن گزاشتی میگم اخه بچه نبود ک اندازه یه زن گنده بیادب بود وگرنا منک چیزی نگفتم اونم میتونست یه ببخشید بگه تموم شه حالا نظر شما چیه؟
مامان سیاوش‌وکیارش مامان سیاوش‌وکیارش ۳ سالگی
سلام مامانا خوب هستین عزیزای دل ی راهنمایی می‌خوام ازتون
من اونموقع ک ازدواج کردم مادر شوهرم سکته کرده بود نمیتونست راه بره بخاطر همین بعد اینکه من عروسی کردم من خونشون پخت‌وپز و آب جارو میکردم
قبل من هم جاریم بود
بعد اومد بعد چهار سال من باردار شدم با اینکه دوقلو بودم و لکه بینی داشتم ولی باز رفتم تا یکی دو هفته قبل زایمانم ک هم لکه بینی گرفتم هم سنگین شده بودم دیگه نتونستم برم یکی دوروز جاریم رفت بعد اون قهرمرد رفت خونه مامانش گفت من ی وعده میام براتون غذا درست کنم پدرشومینا هم گفتن شام بیا خلاصه این فقط شبا واسه شام درست کردن میرفت منم واقعا وجدانم قبول نکرد پیرزن پیرمرد ناهار نداشته باشم یا غذای مونده شبو بخورن خونه ناهار درست میکردم می‌بردم براشون یجورایی مثل ناهار شد با من شام با اون تا اینکه بچه‌هام ب دنیا اومدن بعد زایمان هم همینطور باز من ناهار میزاشتم اون شام بچه‌های من ک هفت هشت ماهشون شد رفتم ب جاریم گفتم بیا نوبتی کنیم یروز تو برو یروز من یمدت هم اینجوری کردیم ک خانم هوس بارداری کرد ک دوتا دختر داره پسر نداره رفت دکتر واسه ای یو ای بعد اون رفت نمیدونم چی رحم عمل کرد یکی دوماه نیومد من رفتم جاش بعدش اومد مادر شوهرم فوت کرد تو مراسم مادرشوهر آپاندیس جاریم ترکید رفت عمل باز یکی دوماه نیومد من رفتم جاش بعد اونم رفتiuiکرد یمدت اومد باز افتاد ب لکه بینی دیگه تا الان ک بچه‌هاش نزدیک یکسالشونه نیومده من رفتم