مامانایی ک بچه پشت هم دارید،
شما دست تنهایی از پس کاراتون برمیاید؟
راه حلی دارید ک ب منم بگید ..
پس چرا من نمیتونم اصلا تنهایی کارارو هندل کنم..
احساس بی ارزگی دارم😣 با اینکه میدونم احساسم اشتباهه
من یا باید خونه مامانم اینا باشم یا وقتی شوهرم هست خونه خودمون.
دیشب شوهرم ی سر رفت سوپر ، پسرمم خوابش میومد میخواستم بخوابونمش، دخترم انقد جیغ زد و گریه کرد ک خدا میدونه، همش میگفت داداشی رو بذار رو تخت
منم اونو میذاشتم رو تخت ، گرررریه میکرد
اصلا ی وضعی بود..

دوتا بچه پشت سرهم‌ اسون نیس
عزیزم حق داری

عزیزم اصلا همچنین چیزی نیس والا ما یکی رو موندیم چه بچه برسه پشت هم .خدا ان شالله بهتون سلامتی بده⚘️
کمک گرفتن اصلا عیب نیس که

منم بچه هام تقریبا پشت همن. پوستم کللللللفت شده از بس تنها بودم. دیگه ناخوداگاه وقتی دائم دس تنها باشی میدونی چطور‌ هندل کنی کارارو.من فقط ۹روز‌ بعد زایمان مامانم پیشم بود بعدش کلا تنها بودم. همسرمم بنده خدا دائم سرکاره

مادررر چه قندکیه اقا پسر ماشالا نرگس جون..🤭😍

نه والا ما تو یکیش موندیم😑😁 نصف روز میدمش خونه مامان همسر دوروز میدمش دست مامانم مابقی ام زنگ میزنم همسرم بیاد بگیرش روان نذاشته برام

وااالا حق داری مال من 5 سالشه کم آوردم😫

منم مثل شما هستم واقعا سخته😔

کاملا حق داری از پس یدونه اش برنمیایم
مخصوصا تواین سن

من از اول عطرین رو عادت دادم اون ده روز که مادرم و خواهرم خونم بودن به اونا سرش گرم بود ولی در کمال تعجب داداشش تو بغلم میدید ولی چون علاقه زیادی به خانوادم داره سرگرم اونا بود و کم کم عادت کرد و در ضمن من دوتاشون گریه میکنن اولویتم بزرگی بود به طوریکه یه وقتایی خودش میومد اشاره میداد به گهواره که داره گریه میکنه بغلش کن
ولی واقعا سختههه شهر غریب دست تنها

منم دخترم ۵سالشه و این یکی دخترم ۳ماهشه حسودی کردناش یه طرف اذیت کردناش یه طرف

والا مال منم که هشت سال اختلاف سنی دارن همین وضعه 😓بدنم کم اورده پسرم سه ماهشه دخترم کلاس دومه اصلا کارا خونه میمونه درس و تکالیف دخترمم هست پسرمم بغلی شده فقط بغلمه

و منی که فکر میکردم پسرم 5سالش کمکم می‌کنه اذیت نمیکنه،،،بچه را میذارم تو گهواره میگن بیا یکم تکون بده خوابش سنگین بشه اصلاااا نمیاد،یا میگم اذیت نکن بیشتر اذیت می‌کنه ،کلا بچه داری سخته منی که خونه ام با یه بچه دست کل بود الان نمی‌رسم غذا درست کنم یه هفته بعد پله ها را تمیز میکنم،هرمپقع برسم غذا میپزم،تا حالا دوبار آرام سوخته چون یادم رفته اصلا غذا گذاشتم رو گاز کلا هم تنهام،و این چیزا ب نظرم کاملا طبیعیه اصلا ناراحت نباش،من شوهرمم کمکم نمیکنه بچه ک گریه می‌کنه چند شب بیخوابی میکشم آخرش خودمم با35سال سن شروع میکنم ب گریه ،پسر بزرگترم را ک دعوا میکنم عذاب وجدان میگیرم ،اما چاره چیه بالاخره صبر و تحمل مادری که تازه زایمان کرده و خسته است همین

اون موقع که کوچیک بودن می گفتم کاشکی هشت پا بودم همزمان می تونستم بذارمشون روی پاهام. بزرگترین آرزوم بود😅
یکم که نینی بزرگتر بشه بهتر میشه نگران نباش.

من چندروزه گهواره خریدم خیلی کمک ام میکنه بچه قشنگ توش میخوابه میتونم ب کارام برسم