۲ پاسخ

وایچه خوبکهمن سزارینی هستم نمیتونم استرس اینکه ضربان قلب بچه بره رو تحمل کنممن بودم میمردم.
هر چند سزارین هم خیلی برام سخت بودمخصوصا ماساژ رحمی

من دو ساعت تو ده سانت بودم آخرم بچه زو با دستگاه آوردن خدا برا هیچکس نیارع الان نه روز میگذره من هنوز فشار زیاد رو واژنم داره انگار ی چیزی به زور میخواد بیاد بیرون

سوال های مرتبط

ال ای قیزیم 🫀 ال ای قیزیم 🫀 قصد بارداری
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان کایرا مامان کایرا ۲ ماهگی

زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مامان نی نی کوشولو🩵 مامان نی نی کوشولو🩵 ۱ ماهگی
پارت ۹:
با بدبختی ودرد هزااار نشستم رو ویلچر وبردنم تو‌اتاق زایمان ...بلندشدم با بدختی نشستم رو صندلی و پاهامو انداختم بالا...ماما اومد چک کرد دوباره و گفت تو دردات زور بزن ..منم موقعی که دردام میگرفت زور میزدم ولی نمیتونستم درست زور بدم بدنم همکاری نمیکرد کم اورده بودم تموم بدنم از درد میلرزید ...گریه میکردم ومیگفتم نمیتونم.. زور میزدم ولی صدام میوفتاد تو گلوم حبس میشد راه نفسمو می‌گرفت احساس میکردم چشام الان از شدت زور زدن میزنه بیرون حس میکردم کبود شده صورتم انقد که فشار رو گلو وصورتم بود ...پرستار داد میزد زورتو بنداز تو معقدت باید فشار بیاری به معقدت ...هرکاااری میکردم نمیشد حبس میشد تو گلوم جوری که حس کردم گلوم مزه ی خون داد از اون همه فشار گلوم زخم شد...
خلاصه با هربدبختی که شد زور میزدم تا سرش داشت میومد بیرون یکمش اومد با درد شددددید که هرچی بگم کم گفتم واژنم داشت منفجر میشد یهو بدنم خالی کرد زورم قطع شد سرش دوباره برگشت تو😭😭😭پرستار داد میزد می‌گفت قطع نکننن و من انگار داشتم نفسای اخر زندگیمو میکشیدم.....
مامان سید کوچولوم🫒🫀 مامان سید کوچولوم🫒🫀 ۲ ماهگی
قسمت سوم🤰🏻
روی توالت فرنگی برعکس نشستم کم کم زور می اومد بهم انکار عین خمیر دندون ک از از پایینش فشار میدی کسی منو فشار میداد زور بهم می اومد مثل همون یبوست مدفوع انکار داری ولی نمیاد هی زور میزدم کلافه شده بودم بیشتر هی نفکتم ورا تموم نمیشه خستم کرده بود درد ولی جیغ و داد و بیداد در حدش نبود .‌‌اونام میگفتم یکم دیگه ورزش کنی اومده یکم ‌‌..خخخ!

کم کم روی شش سانت و هفت سانت و هشت سانت رسیدم با ورزشا پیشرفت میکردم دیگه آخری مبگفتن زور بزن ب دستم بیگم داخل مقعد کرده بود ک ببینه تا کجا اومده پایین بچه فشار روی مقعدم هست زور زدم و دیگه فکر کنم نه سانت شد و بعد ده سانت دیدم دارن لباس میپوشن و..منم ب امید اینکه بعد دنیا اومدن نینی همه دردا تموم میشه همه رو تحمل کردم گفتن ببین سه تا زور بزنی اومده ..دوباره گفتن هروقت بهت زور اومد زور بزن منم همین کارو کردم اولین زور ک اومد گفتم داره بهم زور مباد من زور میزنم یک دو سه 😂😂😂😂..ی زور محکم زدم رفت نفسم تموم بشه ول کنم گفتن ول نکن ادامه بده دوباره زور زدم با تمام نفسم پ از آخرنفسم هم استفاده میکردم نعره زدم ک زور موثره باشه ولی درد نداشتم اصلا و یک زور دیگه یهو شکمم دیدم شل شد اومد تو بعد دیگه سر بچه رو کشیدن بیرون و تموم شد🥹💖
مامان پسرک آبی🩵 مامان پسرک آبی🩵 ۳ ماهگی
پارت دوازدهم
دیگه از ۸، ۹ سانت به بعد بهم گفتن هر وقت درد داشتی زور بزن
حالا منی که اصلا درد شکمی نداشتم کی باید زور بزنم؟ هر موقع حس انقباض بهم دست میداد زور میزدم
بعد بردنم رو حالت چهار دست و پا با کمر گود شده گفتن همینجوری یک ربع بمون
حس مدفوع و ادرار داشتم
حس فشار زیاد
دکتر معاینم میکرد و میگفت هر وقت حس زور و مدفوع داشتی زور بزن
زور زدن سخته خداییش ولی تمام توانمو میذاشتم اما درد کلیه ها و کمرم امونمو بریده بود و خستم کرده بود
با این که دوز دارومم بیشتر کردن ولی باز درد داشتم
دکترم فرستادتم دستشویی ادرارم نیومد باز
یه چیز دیگه تو همون مایه های سوند بهم زدن که اسمشو الان یادم نیست ولی باز نیومد
اینم بگم سوند درد نداره فقط سوزش داره
حس مدفوع و زور هم خیلی رو مخیه، حداقل برای من که اینجوری بود
دیگه فول فول بودم، سر بچه کامل پایین تو کانال واژن بود ولی بچم باید یه چرخ ریز میزد که بیاد بیرون
دیگه وسیله هاشونو اوردن و پارچه پهن کردن و واسه دکتر صندلی گذاشتن پاهای منم گذاشتن اون بالا رو اون دسته ها تا زایمان کنم
مامان عمر🫠 مامان عمر🫠 ۵ ماهگی
پارت ۴
بابا من داشتم قشنگ میمردم یعنی درد بودا از ساعت ۱شب تا ۱ظهر خلاصه سوپ و نتونستم بخورم چون دردم واقعا به حدی بود که اصلا نمی‌تونستم چیزی بخورم
خلاصه آمدن آمپول و زدن
و درد و درد که تو تموم سلولهای بدنم حس میشد قشنگ حس میکردم استخوانام داره خورد میشه برام توپ آوردن گفتن باهاش ورزش کن بیکار نشین تا دهانه باز بشه
تا ساعت ۴کارم فقط جیغ و داد و گریه
اصلا دیگه انرژی نمونده بود برام کمرم شدید گرفته بود هی دستمو می‌بردم زیر کمرم ولی فایده نمی‌کرد از دیشبم یک سره خون ریزی داشتم دستشویی میرفتم حس فشار داشتم ولی فقط خون ازم میومد ساعت ۴ونیم دکتر آمد باز معاینه کرد گفت شدی۵ونیم سانت و خلاصه کیسه آبمو داره کردن
گفت هروقت درد داشتی فشار بسیار سمت پایین تا بچه بیاد پایین
قشنگ تا ساعت ۷درد و درد که ۲۰دقیقه به ۲۰دقیقه میومدن معاینه 😑🫤که نزدیکه زور بزن موهای بچه حس میشه
جیغ میزدم بابا دارین میگین سرش لمس میشه موهاش لمس میشه خب بکشین بیرون
مامان آراد🩵🫀 مامان آراد🩵🫀 ۶ ماهگی
پارت چهار زایمان طبیعی
اومد پیشم و اولین کاری کرد برام رایحه درمانی کرد ک اون منو گیج گیج کرد خواب بودم انگار فقد موقع دردا بیدار میشدم ک هر درد 2 دقیقه طول می‌کشید منو از روی تخت برد پایین و گفت شروع کن لگنتو تکون بده هر موقع درد گرفت تکون نده منم شروع کردم ب تکون دادن ک هر لحظه دردم بیشتر می‌شود و حس دستشویی داشتم گفتم باید برم سرویس گفت برو و وقتی اومدی حالت سجده میشی و چند دقیقه صبر میکنی
وقتی اومدم بیرون تختو برام آماده کرده بود و گاز بی حسی گذاشته بود کنارم حالت سجده شدم و دردا واقعا برام غیر قابل تحمل بود با هر دردی ک می‌گرفت برام گاز میزد حس زور داشتم دوباره گفتم ک باید برم دستشویی گفت پاشو برو رفتم دستشویی و فقد زور میزدم ک یهویی ماما همراهم اومد داخل و دید ک دارم زور میزنم گفت نکن سر بچه تو واژنته من دارم الان موهاشو میبینم اومدم از دستشویی بیرون و گفت برو رو تخت بخواب برای معاینه دکترو صدا زد گفت 20 دقیقه قبل 6 سانت بوده الان حس زور داره دکتر هم اومد منو دید گفت بره رو تخت زایمان ده سانته و سر بچه با ی زور میاد بیرون
و من دردام اونجا تموم شده بود فقد فشاری ک رو واژن و مقعدم بود اذیتم می‌کرد با هر حس زوری ک بهم دست می‌داد با تمومه قدرتم زور میزدم با چند تا زور سر بچه اومد بیرون ک گفتن زور بزن بچه بچرخه دکتر تا منو دید گفت نمیخاد جون نداره دیگ خودم بچه رو میگیرم اونجا بود ک از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار بکنم بچه رو گذاشت رو شکمم و صدای گریش بهترین آهنگ عمرم بود
من بخاطر زور زدن بی موقع تو دستشویی حسابی پاره شده بودم
و کلی بخیه خوردم😑🤦🏻‍♀️
ولی الان درد ندارم و واقعا برام زایمان خوبی بود
امیدوارم همتون ب سلامتی فارغ بشین
مامان دنیز مامان دنیز ۷ ماهگی
تجربه زایمان ،۴
دردام بیشتر شد. ماما اومد معاینه کرد گفت هووو هنوز چهار سانتی 😐😐😐 من موندم همینجوری این همه درد فقط برا چهار سانت اونم ۳ ساعتها دارم درد میکشم خلاصه گفت برو دستشویی بیا یه سرم بزنم
آخه بالا میاوردم از شب قبلش هم چیزی نخورده بودم یعنی از ۴ بعد از ظهر هیچی حتی شبش شام هم نخوردم گفتم میرم بیمارستان می‌خوام چیکار فرداش می‌خوام مرخص شم دیگه
بعد خیلی بهم حس مدفوع میمومد یهو
رفتم دستشویی به بهانه این که مدفوع دارم رفتم با کنر خمیده پر از درد همین که نشستم دیدم نه حس مدفوع نیست بچه داره میاد
از دستشویی داد زدم من حس مدفوع دارم بهم گفتن زود باش بیا ببینم شاید سر بچس
خدا می‌دونه به زور خودم به تخت رسوندم گفت آفرین فولی حالا اینجا هر موقع زور داشتی زور بده یعنی کلا ۱۰ دقیقه نبود بهم گفته بود ۴ سانتی ساعت ۱۲ بود تا ۱۲:۲۰ دقیقه هر موقع زور میومد یجوری داد میزم زور میزدم ببخشید انگار میخوای مدفوع کنی کلا اون‌ هوار موقع زور زدن دست آدم نیست
دیگه هی اومد معاینه گفت آفرین داره میادگفت پاشو برمی اونیکی اتاق یکی از پرستار اومد گفت بریم با زور خدا شاهده رفتم ولی وقتی فول شده بودم اینم بگم اون درده می‌ره فقط حس زور میاد رفتم رو تخت داشت دعای قبل از اذان میخوند منم همش دعا کردم اون موقع
رفتم رو تخت گفت زور بزن منم تا حد توان زور میزدم بعد نفس می‌گرفتم
اینو بگم بهم بیحسی زد بعد اولش دوتا زور زدم بعد برش زد برشش حس کردم ولی در مقابل اون همه درد اصلا حس نمیشه
سه تا زور زدم بچه اومد بیرون
خدا شاهده یهو دردام رفت حس کردم تازه متولد شدم
بعد یکی هم کنار من زایمان میکرد من اون دردامون هم با هم شروع شده بود اون‌ماما همراه داشت من نه تو زایمان هم باهم بودیم
مامان آرنیک🥺🩵 مامان آرنیک🥺🩵 روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی پارت 4
گفتن لباسات عوض کن برو اتاق 6ترس ذوق دردبدنی ک از صبح درد داشت.. و..رفتم تو اتاق و ماماهم اومد رفتم دستشویی و اومدم دیدم دوباره اومدن معاینه
قشنگ مشخص بود ماما بداخلاق فقط میخاس زودتر زایمان کنم و بره بخابه
اومدم معاینه کرد 8سانت موقع انقباض سر بچه میومد پایین انقباض ک تموم میشد میرف بالا 🤦دیگ داشتم فول میشدم بلند شدم و یکم راه رفتم ورزش کردم دردامو نمیتونستم تحمل کنم وقتی دردم میگرف بدنم داغ میشد حال تهوع منو میگرف خیلی زیر دلم فشار میاورد حس مدفوع داشتم رفتم سرویساومد معاینه کرد 9سانت بودم دیگ منو نذاشتن از تخت بیام پایین ایستاده بود جلوم تا دردم میگرف دستشو میبرد تو میگف زور بزن منم خیلی درد داشتم توان نداشتم از بس درد کشیده بودم ماما هم سرم داد میزد دعوام میکردمنم ازش خاهش میکردم التماس میکزدم میگفتم باشه باشه زور میزنم فقط دعوام نکن توروخدا دعوام نکن زور میزنم
تا خودمو ی ذره کج میکردم سرم داد میزد گف خانوووم بچه داره میاد داره خفه میشه زور بزن چرا انقد بیخیالی خیسه خیس شده بودم انقد ک عرق کرده بودم اخر اومد رو تخت شکمم فشار داد گف بچه داره خفه میشه تا فشار داد ی عالمه بالا اوردم نفسم داشت میرف بدنم بی جون بودگفتم توروخدا اب بدید من دیگ نمیتونم داد زد گف مگ اومدی هتل پنج ستاره زور بزن بچه داره میاد بچت مرد خانوم منم دیدم نمیشه خودم دارم از حال میرم داد زدم زور کشیدم گف داد نزن بی صدا زور بزن نزاشتم زور بزنم برش زدن بچه رو کشیدن..وقتی بچه اومد هیچ دردی نداشتم فقط کمرم خشک شده بود میخاستم زودتر تکیه بودمدیدم جفت مونده هنوز باز اومد کلی شکمم فشار داد تا جفت اومد خیلی زیر دلم درد میکرد فشار میاد خیلی زیاد دیگ جفت اومد زنه رف خوابید ساعت 2بود
مامان علی 🩵 مامان علی 🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دو

منو بردن اتاق زاییدن و بهم یه توپ دادن برای کمتر شدن دردام گفتن رو توپ بشین و کمرتو قر بده
من این کارو کردم واقعا تأثیر داشت درد و کمتر میکرد
دردهای من بیشتر شد ماما دوباره اومد و گفت باید کیسه آب تو پاره کنم
کیسه اینو پاره کرد خیلی بد بود درد داشت این لحظه
زنگ زدن ماما همراهم اومد و بهم کمک می‌کرد ورزشم میداد می‌گفت بشین پاشو این کارو همه رو انجام دادم تا به شش سانت رسیدم ساعت یک و نیم بود که برام اپیدولار بی حسی زدن
بی حسی خوب بود اما واقعا عوارض داره کمرم خیلی درد می‌کنه الان
خلاصه بی حسی زدن و دردام بهتر شد
دهانه رحمم باز و باز تر میشد انقباض های من بیشتر و صدای جیغ من بیشتر
به ده سانت رسیده بودم هر چی زور میزدم بچه نمیومد
سرش دیده میشد ولی نمیومد
ضربان قلب بچم پایین اومده بود دکتر گفت سریع اتاق عمل آماده کنید مریض آماده سزارین من خوشحال شدم
دیگه خلاصه با ملی درد کشیدن منو بردن برای سزارین


پارت بعدی تجربه سزارین........
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۲ ماهگی
پارت سوم
ایپدورال خیلی خوب بود منم اگه این همه درد داشتم بخاطر زایمان زودتر بود و لگنی که تنگ‌ بود اومد بعد از سه چهار ساعت باز معاینه کرد گفت فول شدی مدفوع کن زور بزن تا دکتر بیاد من روی تخت به حالت سجده کردن که فقط فشار بدم زور بزنم می‌گفت سر بچه داره معلوم میشه مامانمم داشت میدید کنارم بود هنوز توی زایشگاه نرفته بودم ساعت دوازده دکترم رسید منم مدفوع کرده بودم گفت پاشو بریم زایشگاه ولی درست حس نمی‌کردم البته سه دوز ایپدورال گرفته بودم تا زایشگاه راه رفتم اونجا رفتم روی تخت زایشگاه حالا بچه نمیومد منم دیگ نمیتونستم زور بزنم چند روز نه خواب داشتم نه چیزی یه عالمه درد داشتم فقط دیگ یه ماما شروع کرد شکمم رو فشار دادن که بچه بیاد منم قلبم درد گرفته بود نمی‌تونستم نفسم بکشم بازم درد رو خیلی شدید داشتم حس میکردم که بهم دوز چهار ایپدرول رو زدن 😐 دکترم خیلی مهربون و با حوصله بود با دستگاه کمی سر بچه کشیدن جلو ولی شکمم فشار میدادن من خیلی بد بود نفس نمیشد کشید دکتر گفت دیگ فشار نده بهش آب بده دیگ بعد از نیم ساعت زور زدن بچه رو کشیدن بیرون گذاشت روی شکمم خیلی حس قشنگی بود گریه شدم شکمم کلا خالی شد دیگ برش هم زده بود چهار تا بخیه خوردم باز بخیه زد برش رو حس میکردم استخوان های واژنم خیلی درد میکرد خیلی گفتم حس میکنم همش بی حسی میزد بهم بردنم توی اتاقم دیگ دوساعت رفتم زیر اکسیژن چون بلند میشدم نمی‌تونستم نفس بکشم بعد یه ساعت اومدن گفتن راه برو برو دستشویی شوهرم دست گرفت برم سرویس دیدم یه عالمه سرگیجه دارم