نزدیک های ظهر درگیر آشپزخونه بودم .نوا و پناه حموم کرده بودم جلو بخاری رو زمین بودن.اینقدر مشغول جمع کردن بودن متوجه گریه های پناه نشدم دیدم رادوین بلند شده براش شیر درست کرده داده دهنش من اومدم دیدم رادوین همونحور خواب رفته . اینقدر ذوق کرده که حد ندارع یاد اون صحنه میوفتم بعضی میشم .آخه رادوین خودش خیلی کوچیکه ما وقتی بچه ها دنیا اومدن باوری نداشتیم با بچه ها کنار بیاد الا خیلی هواشون داره عاشقشون .
برادر بزرگ تر داشتن خیلی خوبه.خوشبحال اونایی که این حس و حال تجربه کردن آخه من خودم تک فرزندم الا دارم میبینم مهر خواهر برادری چقدر قشنگه 🥹🥹🥹

خدایا😍😍😍😍😍😍🥺🥺خدا حفظشون کنه
به شماهم قدرت بده
لایق این فرشته ها بودی ک خدا بهت داده.

عزیزم چطور میبریشون حموم؟؟
منم خودم میبرم ولی میخوام روش شمارم بدونم 😁

دوقلو ها رو تنهایی خودت میبری حموم؟

وای دقیقا پسر بزرگم به من در نگه داری بچه ها کمک میکنه وقتی میبینم بغلشون میکنه تا اروم شن یا ننو رو تکون میده بخوابن یا شیشه بهشون میده همش قربون صدقش میرم

رادوین چند سالشه؟

ای جووونم چقدر خوب خدا حفظشون کنه منم بغضی شدم

ای جانم
خدا نگهدارشون باشه تنشون همیشه سالم باشه 🥰

🥹🥹قلبم اکلیلی شد