۱۵ پاسخ

به نظر من فردا ن صبحونه درست کن ن نهار بشون بگو من بچه کوچیک دارم با کلی درد نمیتونم کار بکنم ناراحت هم بشن بدرک شعور ندارن

عزیزم دو هفته زایمان کردی عجب ظالم هایی هستن اینقدر پرو هستن مثل خودشون رفتار کن بیشعوری هم حدی داره خدایی نکرده جای بخیه هات عفونت کنه کدوشون میان بالا سرت باید حداقل ۶هفته استراحت کنی به خودت فشار نیار تا زخم هات خوب بشن زمان میبره خیلی مراقب باش گلم

شیر خودتو میدی بچت؟

دوباره اینا آور شدن پیش زن زاو
چقدر بی فکر چقدر بیشعور

برین ب شوهرت یعنی نمیفهمه ک‌دعوت می‌کنه یا دعوت می‌کنه غذا از بیرون بگیره براشون یا خودش کمکت بده

اخه پسردایی اومده چی بگه قدم‌ نو رسبده مبارک عجبا

به شوهرت بگواول باهات هماهنگ کنه .میگف خونه نیستی .منم اوایل بارداریم حالم بدبوددیدم حالیشون نیست دروبازنکردم

میتونست بگه خانمم رفته خونه مامانش .یکم اذیت بود

من شوهرم اصلا مهمون دعوت نمیکنه چون اگ بی مشورت دعوت کنه میذارم میرم خونه مامانم خودش بمونه و مهمون اونم تو شرایط بچه داری و بعد از زایمان
با شوهرت حرف بزن متوجه بشه ک نمیتونی مهمون داری کنی

بنظرم وقتی شوهرت روش نمیشه نه بگه پس باید خودش همه کار کنه باید درک اینو داشته باشه مهم تر از تو بچت کسی نیست حتی خاهرش

اصن این هیچی با چ رویی خونشون دو قدمه میمونن میخوابن؟ 😐عقل کو؟ شعور کو؟

وای با چه عقلی همسرت مهمون قبول میکنه😐

مگه کوزتی

چرا قبول میکنی
عجب شوهری داری

فک کنم ناهارم بمونن😐

سوال های مرتبط

مامان 🩷لنا🩷 مامان 🩷لنا🩷 روزهای ابتدایی تولد
تا۱۰ روزگی بچم پیش مامانم بودم و کل کارام گردنش بود و من دس ب سیاه سفید نمیزدم دیگه یکم سرپا شدم گفتم دیگه بزار بیام خونه خودم که دور مامانم خلوت تر شه و اونم یکم استراحت کنه....الان چهار پنج روزه اومدم خونه خودم....خانوما چشمتون روز بد نبینه خانواده شوهرم مثل قوم یزید هر وعده شام و ناهار ریختن سرم....همون روز اول که برگشتم مادرشوهرم اومد برا شام موند مجبور شدم شام درس کنم....الان چهار پنج روزه شب تا صبح پای بچم بیدارم و خواب ندارم روز تاشب هم اینا میریزن سرم دارم روانی میشم از دستشون من هنوز ۲۰ روز نیست زایمان کردم باید بشینم با بچه کوچیک برا اینا شام و ناهار درس کنم....مادرشوهرم ب بهانه اینکه من چله دارم هرروز میاد اوار میشه سرم که مثلا پیشم باشه....میاد میشینه رو مبلا من باید براش چایی و میوه و ببرم و از اخرم شام و ناهار ببرم خدمتش و مثل کلفت جلو دستشون کار کنم....الان تو این چهار پنج روز انقدر بهم فشار اومده و اذیت شدم از صبح بدنم از شدت ضعف داره میلرزه و کمردرد شدید دارم جوری که نمیتونم پهلو ب پهلو شم....توروخدا من چیکار کنم هرچقدر ب شوهرم میگم میگه این دیگه طبیعیه کسی زایمان میکنه دورش شلوغه میگم خب خانوادت همشون قبلا برا دیدن بچه اومدن حالا دیگه چرا باز برا شام و ناهار میان من نمیتونم توان ندارم میگه من چیکار کنم ....توروخدا من چیکار کنم از دستشون ؟ مامانم میگه برگرد پیش من تا اینجور نیان نریزن سرت و کم بهت فشار بیاد