پارت۵
تو بخش ک رفتم پرسیدم بچم کجاس گفتن بردنش برای چکاپ حالشون خوب باشه میارندشون
و لحظه ای ک خانمه اومد گف لباسا بچه هارو بدین ک بیارنشون بهترین حاااال دنیا رو داشتم چون فقط از اول تا آخر بارداریم ناراحتیم این بود دستگاه نرن
و چند دقیقه بعد اوردنشون،انشالله تمومتون این حس اون لحظه منو پیدا کنین،خییییلی خوب بود صدبار گفتم خدایا شکرت،و دیگه بچه هام پیشم بودن وفردا دکتر اومد دیدشونو گف همچیشون خوبه و مرخصن،و من دیروز عصر با بچه هام مرخص شدم
پارت۶
یکیشون۲۵۰۰وزنشون بود،یکیشون۲۱۰۰
درصورتی که تو بیمارستان۳شنبه هر کدوم ۲۶۰۰بودن،و چهارشنبه دوباره سونو رفته بودم گفتن۲۵۰۰و۲۳۰۰،ولی وزناشون این بود
دخترم قل اول۲۵۰۰بود موقع شیر خشک خوردن خلط بالا میاورد گفتن یکم ترشح خورده موقع زایمان و چیزی نیس
ولی همچنان ادامه داشت ک گفتن شیر گیگوز بهش میدیم اینجا ک نمیسازه شما نان۱بخرین،ک خداروشکر با اون خوب شد
شیر خودمو نمیخورن ندارم ک بخورن ولی شیر خشک میخورن
پارت۴
چشامو باز کردم تو ریکاوری بودم،اول ک نمیتونسم حرف بزنم سعی میکردم بتونم همه جارو ببینم ک زود هوشیاریم بدست بیاد،چند بار خانم خانم کردم کسی صدامو نمیشنید غیر از خودم،بعد از چند لحظه اومدن بالاسرم،پرسیدم گفتم بچه هام خوبن گف بله حالشون خوبه،خیالم راحت شد
ی ده دقیقه ی ربع گذشت و اومدن منو بردن تو بخش
پارت۳
تا اومدن کارا منو بکنن دکترم زودتر رفاه بود تو اتاق عمل منتظر من بود،خدا خیرش بده سر هر سه تا عملی ک باهاش داشتم همیشه زودتر از خودم آماده بود اونجا
دوتا رگ ازم گرفتن و سرم زدن،گفتن ی رگ واسه اینکه یموقع تو اتاق عمل خونریزی کردی داشته باشی
وای اندازه معاینه ک درد داره سوند گذاشتن هم درد داش،ولی خب چند لحظه ای تموم میشه زود
آماده شدم و رفتم اتاق عمل،ی آقای مهربونی مسئول بیهوشیم بود گف کی غذا خوردی گفتم ساعت۲ونیم ناهار خوردم،گفتن پس باید از کمر بی حس بشی،پرده رو کشیدن جلوم ولی بعد برداشتن گف نفس عمیق بکش یهو دیدم چشام داره یجوری میشه و بیهوش شدم
پارت۲
مادر شوهرم گف اینجوری نبودیا یموقع درد زایمانت گرفته گفتم نه کمرم از بیمارستان گرفته،ناهارمو چندتا لقمه خوردم دیدم وای نمیتونم،پدر شوهرم زنگ زد ک شوهرم بیاد بریم بیمارستان
تا اومدم برم ساعت۳ونیم شد
بیمارستان ازم آن اس تی گرفتن در حد چند دقیقه ک شد گف پاشو،رف ب دکترم زنگ زد گف همچیش خوبه ولی خودش ناله میکنه گف یبار دیگه ازش بگیر و کامل،بعد ک گرف دوباره زنگ زد ب دکترم گفت دو جا انقباض داره رو۴۲ گف سریع کاراشو بکنید اورژانسی بفرسینش اتاق عمل منم دارم میام
عزیزم بسلامتی 😍 چشمتون روشن
دکترتون کی بود؟
مبارکه عزیزم
خدا حفظشون کنه
قدمشون پر خیر و برکت
عکسشون بفرست
مبارک باشه عزیزم خیلی خوشحال شدم برات 😘😘😘😘😘😘
انشالا یروزی این خوشحالی نصیب من هم بشه برام دعا کن 🥺🥺🙏🙏🙏
عزیزم بسلامتی مبارک باشه😍
کدوم بیمارستان؟؟
بازم خداروشکر دستگاه نرفتن بچه ها
آمپول ریه زده بودین؟طبیعی یا سز...میدونم دوقلوای ولی بعضیارو دیدم میگن دوقلو طبیعی آوردیم ترسیدم😬😬
دستگاه نرفتن بچها؟؟سوزن ریه نزده بودی؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.