تجربه زایمانم 🙂💕

بعضی از خانوما میدونن ک هر کاری کردم ک زودتر زایمانم ولی نمیشد

من از اول شروع ۹ماهگی ۳۵هفته دکتر گف انقباض داری ممکنه زودرس بشی و واقعا هم درد میکشیدم تا روز زایمانم هر هفته میرفتم بیمارستان برا چک دهانه رحم و آن اس تی از دردی ک داشتم هر لحظه میگفتم الان زایمان میکنم خلاصه ۳۷ هفته ۱سانت شدم و من فقط درد میکشیدم و زایمان نمیکردم و هیچ ورزشی،پیاده روی زیاد ،پله ،دمنوش ،بخور هیچی نمونده بود ک انجام ندادم ولی هیچ اثری نداشت از ۳۸ هفته ترشحات موکوسی سفید قهوه ای و رگ خونی داشتم
صبح ۳۹هفته و ۳روزم خونه مامانم بودم و ۱۰بار حساب کردم ک پله طبقه بالا پایین کردم یعنی ۱۰بار بالا و ۱۰ بار پایین رفتم و پیاده روی نیم ساعت انجام دادم بدون توقف از بس پاهام درد گرف دیگ نتونستم ادامه بیشتری بدم 🤕بعد شب ک داشتم شام میخوردم یهو حس کردم اب داغی اندازه نصف استکان ازم افتاد و کمر درد شدید گرفتم ولی بعد ۱ساعت همچی مخفی شد و خوب شدم😣💔

۱ پاسخ

ادامش

سوال های مرتبط

مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۷ ماهگی
مامان هستی ودنیز🌹 مامان هستی ودنیز🌹 ۴ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربمو از زایمان طبیعی بگم؛
من بچه دومم هست ، برا اولی هیچ تحرکی نداشتم زایمانم خیییلی سخت شد ، برا همین از هفته ۳۰ روز نیم ساعت پیاده روی شروع کردم، از هفته ۳۶کردمش روز یساعت پیاده روی تند ، اسکات وبشین پاشو زیر آب گرم حمام میرفتم هرروز درجا بصورت نرمش میزدم رابطه هم داشتم هرروز از هفته ۳۸خلاصه ۳۷هفته دکترم معاینه کرد گفت یسانتی ، هفته ۳۸ک رفتم گفت دوسانت شدی دهانه رحمت نرم شده سر بچه اومده تو لگن برام نامه زایمان نوشت ۳۹هفته رفتم بستری شدم بدون هیچ دردی چیزی آمپول فشار بهم وصل کردن هی میومدن معاینه میکردن 🙆معاینشون وحشتناک درد داشت😓 از ساعت ده صبح ک بستری شدم ساعت ۲ظهر زایمان کردم، ماما بهم گفت حالت سجده شو با باسنت ضربه بزن ب چپ و راست ک سر بچه بیاد پایین برام شیاف گل مغربی هم گذاشتن تو زایشگاه ساعت یک وربع بود ک پنج سانت شدم دردام سخت شروع شد داد میزدم گاز بیحسی بیارین ک اوردن برا یک دقیقه یهو حس کردم سربچه داره میاد فول شدم تو ربع ساعت
مامان حسین مامان حسین روزهای ابتدایی تولد
خوب خانم های عزیز
از اونجایی که من قرار بود طبیعی زایمان کنم و تا هفته ۴۱ رسیدم و رد کردم و همتون میومدم تو گهواره می‌گفتید هنوز تو زایمان نکردی
آمدم حرف بزنم
من هفته۴۱ رسیدم یعنی هفته ۴۰ کامل پر کردم
و هیچ دردی احساس نمی‌کردم پیاده روی میکردم روی ۵ بار راه پله ۲۰ تا میرفتم میومدم پایین ولی هیچ نمییدم نه درد نه چیزی
خوب این به جا و از هفته ۴۰ جنین کاهش حرکت داشتم اصلن تکون نمیخورد
رفتم بیمارستان
منو بستری کردن گفتن ظربان پایین باید بستری بشی
خوب من هم بستری شدم تا ۳ شب شروع به آمپول فشار کردن یعنی توی ۳ شب من ۶ تا آمپول فشار بهم دادن ولی باز درد حس نمی‌کردم رحمم فینگر یک سانت بود بیشتر باز نمیشد
و آمپول فشار آخری که زدن قلب بچه روی ۴۰ آمد که هر چی چک میکردن نمی‌رفت بالا من نفسم گرفت حالم بد شد
و اورژانسی به انقال عمل رفتم و سزارین شدم
خواستم تجربه زایمان بزار انشالله که این اتفاق ها واسه هیچکس نیوفته
ولی در هر صورت خدا همراهم بود و بچم دستم از خدا ممنونم قربونش برم