تا۱۰ روزگی بچم پیش مامانم بودم و کل کارام گردنش بود و من دس ب سیاه سفید نمیزدم دیگه یکم سرپا شدم گفتم دیگه بزار بیام خونه خودم که دور مامانم خلوت تر شه و اونم یکم استراحت کنه....الان چهار پنج روزه اومدم خونه خودم....خانوما چشمتون روز بد نبینه خانواده شوهرم مثل قوم یزید هر وعده شام و ناهار ریختن سرم....همون روز اول که برگشتم مادرشوهرم اومد برا شام موند مجبور شدم شام درس کنم....الان چهار پنج روزه شب تا صبح پای بچم بیدارم و خواب ندارم روز تاشب هم اینا میریزن سرم دارم روانی میشم از دستشون من هنوز ۲۰ روز نیست زایمان کردم باید بشینم با بچه کوچیک برا اینا شام و ناهار درس کنم....مادرشوهرم ب بهانه اینکه من چله دارم هرروز میاد اوار میشه سرم که مثلا پیشم باشه....میاد میشینه رو مبلا من باید براش چایی و میوه و ببرم و از اخرم شام و ناهار ببرم خدمتش و مثل کلفت جلو دستشون کار کنم....الان تو این چهار پنج روز انقدر بهم فشار اومده و اذیت شدم از صبح بدنم از شدت ضعف داره میلرزه و کمردرد شدید دارم جوری که نمیتونم پهلو ب پهلو شم....توروخدا من چیکار کنم هرچقدر ب شوهرم میگم میگه این دیگه طبیعیه کسی زایمان میکنه دورش شلوغه میگم خب خانوادت همشون قبلا برا دیدن بچه اومدن حالا دیگه چرا باز برا شام و ناهار میان من نمیتونم توان ندارم میگه من چیکار کنم ....توروخدا من چیکار کنم از دستشون ؟ مامانم میگه برگرد پیش من تا اینجور نیان نریزن سرت و کم بهت فشار بیاد

۳۴ پاسخ

برگرد خونه مادرت بگو نمیتونم بچه رو مراقبت کنم درست

برو خونه مامانت
اگه از روز اول اصلا از جات بلند نمیشدی کسی نمیومد ولی متاسفانه بلند شدی و خوش خدمتی هم کردی اگه الان بخوای بشینی همه اعتراض میکنن چون توقعشون رفته بالا
برگرد خونه مامانت عزیزم و تا وقتی واقعا حالت خوب نشد برنگرد

عزیزم وقتی اومد اصلا از جات بلند نشو اشتباهت همین بود از اول پاشدی مثل من
منو باورت میشه از بیمارستان اومدم خونم پاشدم برا مادرشوهر خرم چایی درست کردم چون اومد نشست خونم میگف الان چایی میچسبه فقط 😒
ببین اومدن اصلا پا نمیشیااا
اگرم پاشدی سریع خودتو بزن به حال بدی بگو سرم گیج میره حتی شده پاشو با شوهرت برو دکتر بگی تازه زایمان کردی دکتر سریع برات تقویتی یا قرص اهن میده میگه بخاطر کم خونی و ضعفه
بعدشم بیا خونه بگیر بخواب بگو دکتر گفته استراحت کنی چون خون زیادی ازت رقته

برو پیش مامانت ولی تو کارا یکم کمکش کن، بهتر از اینه جلو قوم شوهر نفهم بشین پاشو کنی، شوهرتم باید درک کنه یکم.
من ۱۲ ۱۳ روزگی زایمانم بود، خاله شوهرم با ۳ بچه و شوهرش میخواستن بیان خونمون اونم برا شام. شوهرم زنگ زدن گفت ابجیت اونجاس شام درست کنید خالم میاد، گفتم بیخود کرده من زایمان کردم بجای اینکه باری از رو دوشم برداری مهمون میاری سرم بگو مادرت درست کنه میان ۱۰۰ تومن کادو میدن باید شام درخدمتشون باشی. مادرشوهرمم فهمید از من ابی برا خاندانش گرم نمیشه، کلا عادتشونه تلپ شدن سر کسی که خونه میخره یا بچه میاره.
چند وقت پیش هم یکی از اشناهاش رفت خونه جدیدش گفتیم کادو ببریم بدیم گفتن ما برا ناهار میریم من و شوهرم گفتیم نمیایم بعد چی خریده براش، ظرف شیشه جا میوه اشغال قدیمی انتظار ناهار هم داشت، از نفهمیشونه

وسایل رو بذار بگو خودتون پاشید درست کنید من نمیتونم شب نخوابیدم سرگیجه دارم خودتو بزن به بیحالی

برو خونی مامانت
یا خونت بخواب یکی هم اومد بلند نشو بگو حالم خوب نیست حتی برا چایی هم بلند نشو تا حساب کار بیا دستشون

در خونه رو باز نکن
ایفون خونه رو قطع کن
گوشیت رو سایلنت کن
یا اگر میان داخل بچه رو بردار برو اتاق خواب بیرون نیا بگو بردمش پزشک اطفال ویروس زیاد شده گفت بچه نباید تو شلوغی باشه
والا با کسی که نمیفهمه باید اینطوری برخورد کنی
از اول اشتباه کردی ازشون پذیرایی کردی
مگه زن تازه زایمان کرده باید واسه مهمان شام درست کنه
بگو کمرم درد میکنه بودم دکتر گفت فعالیت نکن
میخوای درست کنی هم نیمرو درست کن

ولا من چهار ساله ازدواج کردم تازشم بچه دار نمیشم ولی مادرشوهرم خیلی خوبه خدا ازش راضی باشه هروقت مریض باشم خودش کارامو انجام میده تازه خواهر شوهرمو مجبور می‌کنه کار کنن برام سوپ و غذا درست کنن بهم برسن😂

چقد ساده ای از من بدتر بخدا
بابا اونکه میگه تو چله داری توهم ادای حال بدارو در بیار دیگه حتی اگه اوکی بود حالت
صبح اومدن بچه رو شیرش بده سیرش کن بعد ببر بده نگهداره بگو وای اصلا دیشب نتونستم بخوابم
نزدیک ظهر شد برو بچه رو بگیر خودت نگهدار بگو من جای بخیه هام اذیته نمیتونم سرپا وایسم فلان غذا رو درست کن بی زحمت باهم بخوریم
دو سه روز اینطوری کنی دیگه باور کن عمرا نمیاد😂

اشتباه کردی باید خونه مامانت میموندی الان دیر نشده برگر پیش مامانت

مامانت راست میگه برو پیشش. یا فقط بچه رو نگه دار همسرت غذا از بیرون تهیه کنه یا اونا شعور داشته باشن غذا بیارن برات یا حداقل میان غذا درست کنن

اخه حالا که میان کوفت میکنن حداقل خودشون بپزن بشورن
چقد‌اخه یه انسان میتونه بیشعور باشه
من هنوززبعد‌دوماه جسم و روحم ترمیم نشده
تو دیگه دوهفتش

چقد بی درکن
من بودم برمیگشتم پیش مادرم

خودتو بزن به مریضی بگو کمر گرفته دور از جون میمیرم که میمیرم برو خونه مامانت وقتی هم برگشتی بهشون تا چند روز نگو بخدا من با بچه هام تنهام کار خاصی هم ندارم دیشب بخدا یهویی جوری مریض شدم که انگاری داشتم جون میدادم بخدا چرا بعضیا خودشونو به نفهمی زدن الان دیگه مردم جون ندارن🙁

وای خدا چه بی ملاحظن واقعا آدمی ک تازه زایمان کرده چطور میتونه ازکسی پذیرایی کنه اینا چرا خودشون خر فرض کردن عزیزم برگرد پیش مادرت اینجوری اصلا داغون میشی

بگو پس خودت از بیرون غذا بخر خودتم پذیرایی کن

من خونواده شوهرم خیلی خوبن خودشون همه کار میکنن ولی واقعا نمی‌کشم هی به بهونه دیدن بچه میان. وقت و بی وقت. عصر، ظهر شب. بنده های خدا بچه هم میگیرن ولی من اعصابم به هم ریخته نمیتونم تحمل کنم هی هربار یه عالمه نامحرم بیان جمع بشن دورم نه میشه دراز بکشی نه میشه بچه شیر بدی.

برگرد پیش مامانت منم از اولش کار کردم الان شکمم بهش فشار اومده چ ادماییی خب اومدی پیش زن زائو خودت باید کاراشو کنی نه اینکه بهت خدمت کنه

واقعا چرا بعضی ها درک ندارن، نمی‌فهمم.
عزیزم برو پیش مامانت اینا.
یا حداقل بهشون بگو که پیش مامانت موندی، ولی خونه بمون. تا نیان.😏

بروپیش مادرت عزیزم

بنظرم زودتر برگرد خونه مادرت
چقدر از این حرف شوهرت لجم گرفت طبیعی کجاش طبیعیه 😡 هتل هیلتون کی نی ، حالا که میان چرا کار نمیکنن چقدر بی درک و شعور

وقتی مادرشوهرت میاد بهش بگو خداخیرت بده اومدی من اصلا حالم خوب نیست اون سماور میوه ام تو یخچاله هرچی میخای بردار برا مهمونا هم بیار من میخام استراحت کنم

چقدر بی ملاحظه هستند. وقتی اومد کسی بگو حالم خوب نیست. خودتو با بچه سرگرم کن لازم نیست پاشی پذیرایی کنی فوقش خودشون پاشن از خودشون پذیرایی کنند،

بخدامن این چیزارومیشنوم مغزم میخواد منفجرشه

وا مجبوری مگ هیچی نیار برا پزیرایی واسه شام یا نهارم همینطور تا همون شوهرت ک میگ آدم باید دورش شلوغ باشه بپزه بشوره خیلی سخته شما هنوز 20روزم نیست زایمان کردین بفکر خودت و بچت باش مهمونیم ی روز دوروز ن هرروز بعدم خانواده شوهرتم اگ میان اونجا باید کمک حالت شن

وای خداا اینا چرا اصلا درک ندارن...بنظرم اگه توانایی مالی داری یکیو چندروز بگیر ک بهشون بربخوره بگو خودم توانایی جسمی ندارم کارکنم شبا شب نخابی دارم برو تواتاق بخواب بگو مادرشوهرت اینا بگو ببخشین نمیتونم پیشتون باشم این خانوم ازتون پذیرایی میکنه تا حداقل شایدبهشون بربخوره ...اگرم توانایی مالی نداری بهشون مستقیم‌بگو که فلانی شما عین خانواده خودمین و راحتم باهاتون اینجاهم خونه خودتونه تارف نکنین هرچی دوسدارین درست کنین بردارین مصرف کنین من یکم خستم جسمم نمیکشه زیاد سرپا باشم خونریزیم زیاده و کم خونی دارم سرگیجه میگیرم اگه میتونین خودتون غذادرست کنین هرچی خواستین چایی و میوه اینام همش هست..بعد برو تواتاق بخواب فقطم به کارای بچت رسیدگی کن

برگرد خونه مامانت

بگو کمرت درد میکنه نمیتونی بلند یشی
هیچی درست نکن
تا خودش بفهمه

فکر کردی همه مثل مادر مرحم میشه برا بچش
برگرد پیشش
یا اصلا محل نزار بهشون رک بگو نمی تونم خدایا چرا درک ندارن بعضیا

چقدر بی ملاحظن تو هم خودتو بزن به مریضی درست نکن

قوم یزیدن😑😑منم میخام ی ۱۰ روزی برم خونه مامانم البته مامانم مریضه کاری نمیتونه بکنه ولی خب زنداداشم احتمالا بیاد کمک دستم باشه...میرم اونجا ک قوم شوهرم کمتر بیان ولی بعد۱۰ روز ک بیام مطمئنم همش میان خونم تِلِپ میشن..تو این دورانم ک اصلا نیومدن ی دردی نخوردن برام با اینکه استراحت بودم..کاش نیان اونموقع

عزیزم برو پیش مامانت ...تا چهل روز باید استراحت کنی خم و راست نشی کارسنگین نکنی وسیله سنگین بلند نکنی بعدا عوارضش برات می مونه...اگه نگران مامانتی میتونی یکم بهش کمک کنی مثلاً ولی نه اینکه از بقیه پذیرایی کنی خودت حواست به خودت باشه فداتشم از هیچکی توقع نداشته باش درکت کنه

خب برو پیش مامانت
الان وقت این نیست که سر این قضیه اعصاب خودتو خورد کنی
اگه هم بگی و برن خستگی این چند روز تو جونته
پس یا باید مامانت بیاد پیشت یا تو بری پیشش

برگرد خونه مادرت یه چند روز همون جا بمون بگو سختمه تنهایی از بچم نگهداری کنم

سوال های مرتبط