۱۰ پاسخ

مهم ترین کاری که باید بکنی از شیر شب بگیریش ب هوای شیر بیدار میشه ببینه خبری نیست کم کم درست میشه چند شب عذابو ب جون بخر بزار بدونه شبا از شیر خبری نیست در ضمن شبا شیر میدی پدر دندوناشم درمیاد

چرا شیر شب رو قطع نکردی
شب قبل خواب سیب زمینی یا موز بده بهش
تو شیشه نی دارش آب بریز بزار بالا سرش

دختر منم اصلا خواب خوبی نداره از نوزادی
یه هفته هم هست از پستونک گرفتمش دیگه پکیج کامله
سرویسم میکنه تا صبح 😁

عزیزم از شیر بگیرش
دختر منم قبلا خیلی بیدار می‌شد
از وقتی از شیر گرفتم خواب شبش خیلی بهتر شده
منم واسم آرزو شده بود چهار پنج ساعت هم شده پشت سر هم بخوابم
بعد شیر یه مدت سخت بود و بعد خوب شد

چطور میخوابویش؟رو پا؟تو بغل؟با شیر؟
اگر اینطوریه همرو قطع کن
به مرور درست میشه

از شیر کامل بگیرش، چند شب سخته بعدش راحت میشی

وای خواهر شما اینو میگین من چی بگم بخدا منم خسته شدم شوهرم هم بگم شب‌ها کمک میکنه اما دلم نمیاد سرکار میره سه تا دختر دارم ۸ ساله و ۲ ساله و ۵ماهه شرایط من خیلی بعده خیلی خسته میشم منم قلبم مشکل داره خداروشکر ناشکری نمکنم ولی پس ما کی می‌خوایم خودمون باشیم

وای وای الان کل بدنم دردمیکنه

دیگه از شیر بگیر، شب هم یه فلاسک آب بزار بالا سرت هروقت آب خواست بده

سلام عزیزم خوبی ؟؟؟؟؟
بچه رو بعدازطهرا نخابون بذار خسته بشه ۱۰شب بخابه
شیر شب کلا قطع کن چرا بهش شیر میدی
حتما حتما ی چکاپ کامل براش انجام بده ممکنه بخاطر یسری کمبودها اینجوری میشه
ببین آلرژی چیزی نداره خب بچه که الکی نق غلت نمیزنه مشکلی داره که اینجوری میکنه

سوال های مرتبط

مامان Roza مامان Roza ۲ سالگی
از دست شوهرم خسته شدم هرچی و به دخترم میگم نه هر کاری و میگم نه انجام نده پشت من به دخترم میگه برو انجام بده اونم جدیدا شکایت من و میکنه تا بهش میم فلان چیز خوب نیست الان وقتش نیست نمیدم میره به شوهرم میکه مامان فاان چیز و نمیده یا فلان کار و نمیزاره انجام بدم اونم بهش میگه بیا من بهت بدم یا میگه برو انجام بده
علنا من و کوچیک میکنه بچه به حرفم تره خورد نمیکنه خسته شدم از نفهمیاش خستههههههه
شب بهش میگم تو تخت جای بازی نیست بازی کردید بسه بازیای خطرناک میکنن بعد که بچه داره خوپشو پرت میکنه من عصبانی میشم چون نزدیک از تخت با مخ بیوفته پایین بچه رو بغل میکنه به من میگه پدر سگ مادر فلان بعد به بچه میگه ریه نکن بابا عیب نداره خودم هستم
بچه ام تا اخر شب از من فرار میکنه که میترسم مامان نیاد و از این حرفا
واسم مهم نیست بچه میوفته دنبالش از این که من و خراب میکنه و دارم با یه مرد نفهم بیشعور که خیر سرش مدیره و تحصیل کرده اس و ریده با این شعور و شخصیتش زندگی میکنم خسته ام خیلی خسته ام