از دست شوهرم خسته شدم هرچی و به دخترم میگم نه هر کاری و میگم نه انجام نده پشت من به دخترم میگه برو انجام بده اونم جدیدا شکایت من و میکنه تا بهش میم فلان چیز خوب نیست الان وقتش نیست نمیدم میره به شوهرم میکه مامان فاان چیز و نمیده یا فلان کار و نمیزاره انجام بدم اونم بهش میگه بیا من بهت بدم یا میگه برو انجام بده
علنا من و کوچیک میکنه بچه به حرفم تره خورد نمیکنه خسته شدم از نفهمیاش خستههههههه
شب بهش میگم تو تخت جای بازی نیست بازی کردید بسه بازیای خطرناک میکنن بعد که بچه داره خوپشو پرت میکنه من عصبانی میشم چون نزدیک از تخت با مخ بیوفته پایین بچه رو بغل میکنه به من میگه پدر سگ مادر فلان بعد به بچه میگه ریه نکن بابا عیب نداره خودم هستم
بچه ام تا اخر شب از من فرار میکنه که میترسم مامان نیاد و از این حرفا
واسم مهم نیست بچه میوفته دنبالش از این که من و خراب میکنه و دارم با یه مرد نفهم بیشعور که خیر سرش مدیره و تحصیل کرده اس و ریده با این شعور و شخصیتش زندگی میکنم خسته ام خیلی خسته ام

۲ پاسخ

عزیزم سعی کنین کلا چه جلوی باباش چه بدون باباش دیگه زیاد نکن بکن به بچه نگین, منم یه مدت همینطوری بودم ولی دیدم هرچی بیشتر میگم نکن بیشتر لج میبره و به کارش ادامه میده. فقط اگه کاری واقعا خطرناکه, اونم حواسش رو به چیز دیگه ای پرت کنین.
سعی کنین رابطه خودتون و همسرتون رو هم کمی بهتر کنین چون انگار بچه داره باعث جدایی تون میشه. بدونین که شوهر در اولویت اول باید باشه براتون نه بچه, چون بچه ها درنهایت میرن پی زندگی خودشون و شما باز باهم میمونین.
در کل شرایط سختی دارین ولی حتما حتما با مشاور صحبت کنین حتی شده تلفنی. چون اگه این شکاف تربیتی ادامه پیدا کنه به شدت برای خود بچه بده و ضرر میکنه. اگر احساس میکنین شوهرتون بخاطر تحصیلاتش حاضر به تغییر نیست, از خودتون شروع کنین و اصصصصلا اصلا جلوی ایشون دیگه به بچه محل ندین, انگار کنین اصلا کاری نمیکنه اصلا وجود نداره... اگرم دارین اذیت میشین ازشون فاصله بگیرین و مثلا برین توی یه اتاق دیگه به کارتون برسین... اولش سخته ولی واقعا اثر داره

عزیزم چقدر سخته مسیولیتت ..بعد ب ناراحتی بهت فحش میده یا شوخی البته گ هردوش بده.
و اینکه بنظرم بشین باهاش جدی حرف بزن بگو ببین این بچه منم هس منم عاشقشم کلی تو داری بهش صدمه میزنی ب اینکه هیچ وقت منو نداشته باشه براش بده بزار منم پشت ک پناهش باشم و ببخشید اینطور میگم خرش کن شوهرتو و جلوی شوهرت اصلا بچت دعوا نکن حتی تذکر هم نده بهش فقط میاد خونه بچه رو بسپار بهش و تاکید کن خیلی مراقبش باشی خیلی مراقبش باش اتفاقی براش نیوفتهههه با تهدید ک زبونت دراز باشه سرش

سوال های مرتبط

مامان آدرین مامان آدرین ۲ سالگی
تازگیا خیلی آدرین اذیت میکنه لجباز شده خیلی عصبیم میکنه اصلا حرف گوش نمیکنه.مثلا صداش میکنم انگار که این بجه نمیشنوه اصلا اهمیت نمیده باید سرش داد بزنم تا بیاد یا خواسته ایی که دارم انجام بده.خیی عصبیم کرده خییلییییی باید چیکارش کنم؟منم همش سرش داد میزنم بعصی وقتاهم آروم میزنمش چون ولم نمیاد آمل خیلی عصبانیم میکنه
شوهرم میگه چرا انقدر دعواش میکنی چرا انقدر عصبانی هستی منم میگم تو بیا دورزو با این بچه بمون ببینم میتونی تحمل کنی؟ببینم میتونی باهاش راه بیای بعد منو درک میکنی،شبا که میخوای خونه کلا ۳ساعت باما هستی اما مغزت میره بعد به من میگی
میگه سرش داد میزنی بعدا تو سری خور میشه میگه بعدا جلوی بچه های دیگه نمیتونه از خودش دفاع کنه منم خیلی ناراحت میشم اما واقعا خیلی اذیتم میکنه خیلی لجباز و یه دنده شده
مثلا بهش میگم بیا غذاتو بخور نمیاد بعد که میخوام جمعش کنم میگه هام یعنی غذا بده گریه میکنه میام میدم دوباره میره صداش میکنم بیا غذاتو بخور جواب نمیده بعد من جمع میکنم دوباره گریه میکنه میگه هام
آخه جیکار کنم توروخدا راهنماییم کنید خیلی عصبانی میشم خیلی لجباز شده
مامان نفس مامان نفس ۲ سالگی
مامانا دو روز دخترم رو دارم از پوشک میگیرم خیلی اذیتم مادرم بنده خدا اومده پیشم با اینکه کمر و پادرد داره مادرشوهرم خیلی وسواسه مخصوصا نجس پاکی خیلی حساسه به همه چی بعد که من دخترمو دارم از پوشک میگیرم میگه چند روز درست میشه حالا یه چی پاش کن منظورش مای بییی بیار ما ببینیمش زود برو وای که چقدر حرصم گرفت البته به مامانم تلفنی گفته بود که بچه رو بیاره زود بره بهش میگم الان اصلا دخترم مایبیی رو قبول نداره چطوری بپوشونم میگه به حرف بچه گوش نکن هر چی بگه که نباید کوش داد میگم خودش دلش نمیخواد بیرون بره هوا گرمه کلافه میشه گریه میکنه میگه مهم نیست بیار ما ببینیمش اینقدر اذیت میشم از طرز تفکر قدیمیشون حتی دکتر بردن دخترمو ایراد میگیره میگه قدیم اینقدر بچه رو دکتر نمیبردن اینقدر رو مخمن حالا من خیلی احترام نگه میدارم خیلی هواشونو دارم اما چه فایده طرز فکرشون دیوونم میکنه شماها جای من بودید چی کار میکردید اخه بیشتر حرص میخوره که هفته دیگه اربعین مراسم داره با اوضاع بچم میرم خونشون یا نه واقعا نمیدونم چی کار کنم