خانوما بچه های شمام لجبازی زیاد میکنن؟🤕من دیگه کم افردم افسرده شدم از دست شاهان
دائم گریه میکنه چیزی میخاد فقط با گریه میگه میخاد بیدار بشه یه داستان داریم میخاد بره پستشویی یه داستان سره غذا یجور دیگه 😭
مثلا میگه مامان بیا باهام بازی کن میرم پیشش میشینم بعدش نمیزاره به اسباب بازی هاش دس بزنم گریه میکنه میگه دس نزن بلند میشم به کارام برسم گریه میکنه میگه بغلم کن
خیلی کم راه میره همش دوسداره بغل باشه
هفته قبل مشهد بودیم بیچارم کرد .. ماشاالله دیگه بزرگ شده من واقعا نمیتونم نگهش دارم..از طرفی مشکلات زندگی از یه طرفم غرغرای شاهان
قبلا اینطوری نبود الان چند ماهه اینطوری شده..مثلا امروز خاهرزاده شوهرم اومد پیشش باهاش بازی کنه اولش خیلی ذوق کرد ولی بعد چند دقیقا نزاشت به اسباب‌بازی هاش دس بزنه اونم ناراحت شد رفت..جیش داره میگه جیش دارم ولی دیگه انقدر میگه با بابا برم بعدش میگه نه مامان هی میاو میره جیش میکنه رو شلوارش
خدایا واقعا تحملم کم شده اعصابم ضعیف شده...
شبام نمیزاره درس بخابم تا صبح پاش تو دهنمه . واقعا ترسیدم از این همه بهونه گریو گریه الکی میگم یه دکتر ببرمش ببینم چشه
بخدا خیلیم بهش بها میدیم وقت میزاریم تا جایی که در توانمون باشه کم نمیزاریم ولی نمیدونم چکارش کنیم که از این حالت در بیاد
بعضی وقتا دیگه صبرم سر میاد یدونه میزنمش بعدش با چشمای پراشکش نگام میکنه قبلم آتیش میگیره.هی تحمل میکنم تحمل میکنم یهو مث آتشفشان فوران میکنم
توروخدا کسی تجربه ای دارع بگه چیکار کنم آروم بشه از این حالت در بیاد😞

۶ پاسخ

وای گلم چقد دقیقا منی و منی ک از دستش و این دنیا خسته شدم منم داد میزنم سرش ولی میخوام نزنمش خودمو میزنم من خیلی عصبی و افسرده شدم و از یه طرفم یذره میری بیرون همه میگن چرا اینجوری چرا فلان دیگه اصلا برام اعصاب نمیمونه دختر منم فقط گریه و جیغ یه پارک میبری همه چی میگه واسه منه همه برن بیرون و ب هیچی دست نزنن آبروی آدم میره یه مهمونی یه خرید همه جا اینجوری فقط جیغ گریه همه چیو میخواد نگم برات دلم خونه چرا در و بستی چرا باز کردی چرا تی وی و روشن کردی چرا خوابیدی سر هرچی غر میزنه ساعت ها گریه میکنه یکی میاد خونمون میره چرا خورد چرا ب این دست زد من روانی ب تمام معنا شدم دختر منو هیشکی نمیتونه تحمل کنه هرجا میریم ب زبون میان همه ب روم میگن

مشکل یکی از پسرای همینه لجباز.من همش حواسش پرت میکنم یادش بره بعد از هیچی نمیترسه

واقعا همینه این سن
دقیقا پسرمنم همینطوره
خدا حفظشون کنه ولی چاره ای نیس باید دورسون بگذرع

همش تو اینستا میگن بحران ۲تا۳سالگی همینه دیگه، کلا سعی کن خیلی واکنش به رفتارهای بدش ندی، اگه ببینه توجه میگیره بیچارت می‌کنه.
باهاش حرف بزن مرز بزار، وقتی از مرزت فراتر رفت، جلوشو بگیر و به گریه هاش توجه نکن، اعصاب فولادی میخاد ولی بعدش حد‌وحدود و یاد میگیره، البته غرغر های اطرافیان رو هم بخاطر سخت گیری و بداخلاق بودن باید تحمل کنی😅

عزیزم دخترمنم لج می‌کنه ولی نه به این شدت حالا دخترمن خیلی چنگ میزنه همرو بچه ها باهاش بازی کنن دخترمنم اول خوبه بعدنه اسباب بازی میده وهم چنگشون میزنه‌ الان یه مدت باهاش خیلی راه میام اصلااصلالجشودرنمیارم هرچی میخواد میدم خیلی بامهربونی باهاش رفتار میکنم وقتی که اشتباه می‌کنه فهمیدم هرچی باهاش لج کنم بدترمیکنه مثلایباررفت یکاری کنه یبارانجام دادداشت میرم من بهش گفتم نکن برگشت ازلج من دقیقا همون کاروکردفهمیدم توجه نکنم بهتره باهاش زیاد بازی کن چاره نیست ورفتارهاشون طبیعه عزیزم ندادن اسباب بازی به کسی نه گفتن دادزدن همه ایناتوسنشون طبیعی

دختر من بد دوسالگی هیولا شده لجباز خیلی مثلا بهش میگم اینکارونکن بدترشو انجام میده یا بیرون میبرمش با این ک همیش هم میرها وحشی باری درمیارع داخل ی معازه میرم ب همه چی دست میزنهه میگم‌نکن بدتر میکنه😬😬

سوال های مرتبط

مامان آدرین مامان آدرین ۲ سالگی
تازگیا خیلی آدرین اذیت میکنه لجباز شده خیلی عصبیم میکنه اصلا حرف گوش نمیکنه.مثلا صداش میکنم انگار که این بجه نمیشنوه اصلا اهمیت نمیده باید سرش داد بزنم تا بیاد یا خواسته ایی که دارم انجام بده.خیی عصبیم کرده خییلییییی باید چیکارش کنم؟منم همش سرش داد میزنم بعصی وقتاهم آروم میزنمش چون ولم نمیاد آمل خیلی عصبانیم میکنه
شوهرم میگه چرا انقدر دعواش میکنی چرا انقدر عصبانی هستی منم میگم تو بیا دورزو با این بچه بمون ببینم میتونی تحمل کنی؟ببینم میتونی باهاش راه بیای بعد منو درک میکنی،شبا که میخوای خونه کلا ۳ساعت باما هستی اما مغزت میره بعد به من میگی
میگه سرش داد میزنی بعدا تو سری خور میشه میگه بعدا جلوی بچه های دیگه نمیتونه از خودش دفاع کنه منم خیلی ناراحت میشم اما واقعا خیلی اذیتم میکنه خیلی لجباز و یه دنده شده
مثلا بهش میگم بیا غذاتو بخور نمیاد بعد که میخوام جمعش کنم میگه هام یعنی غذا بده گریه میکنه میام میدم دوباره میره صداش میکنم بیا غذاتو بخور جواب نمیده بعد من جمع میکنم دوباره گریه میکنه میگه هام
آخه جیکار کنم توروخدا راهنماییم کنید خیلی عصبانی میشم خیلی لجباز شده
مامان Roza مامان Roza ۲ سالگی
از دست شوهرم خسته شدم هرچی و به دخترم میگم نه هر کاری و میگم نه انجام نده پشت من به دخترم میگه برو انجام بده اونم جدیدا شکایت من و میکنه تا بهش میم فلان چیز خوب نیست الان وقتش نیست نمیدم میره به شوهرم میکه مامان فاان چیز و نمیده یا فلان کار و نمیزاره انجام بدم اونم بهش میگه بیا من بهت بدم یا میگه برو انجام بده
علنا من و کوچیک میکنه بچه به حرفم تره خورد نمیکنه خسته شدم از نفهمیاش خستههههههه
شب بهش میگم تو تخت جای بازی نیست بازی کردید بسه بازیای خطرناک میکنن بعد که بچه داره خوپشو پرت میکنه من عصبانی میشم چون نزدیک از تخت با مخ بیوفته پایین بچه رو بغل میکنه به من میگه پدر سگ مادر فلان بعد به بچه میگه ریه نکن بابا عیب نداره خودم هستم
بچه ام تا اخر شب از من فرار میکنه که میترسم مامان نیاد و از این حرفا
واسم مهم نیست بچه میوفته دنبالش از این که من و خراب میکنه و دارم با یه مرد نفهم بیشعور که خیر سرش مدیره و تحصیل کرده اس و ریده با این شعور و شخصیتش زندگی میکنم خسته ام خیلی خسته ام