۴ پاسخ

و منی که اصلا رضایت همسر نخواستن مامانم امضا زد

من بایدامروز میزاییدم،هفته پیش زاییدم

من که همسرم کارش شیفتیه و ممکنه موقع زایمان یه شهر دیگه باشه چیکار کنم؟
البته من طبیعی میخوام ولی یه وقت سزارین بشم چی

بقیش🙄

سوال های مرتبط

مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 ۱ ماهگی
پارت اول تجربه زایمان اول سزارین اختیاری 🩵
چون زایمان من خیلی عجیب غریب و وحشتناک بود برام نمیخواستم بیام بنویسم چون باردارا ممکنه بترسن یا فکر کنن زایمان سزارین خیلی بده و‌ فرار کنن اما سوالات زیاد بود و خیلی میپرسیدین گفتم بیام بنویسم
من قبلش یه دکتر داشتم که‌ همیشه پیش اون ویزیت میشدم‌ و کل بارداریم تحت نظر اون بودم و قرار بود تو ۳۷ هفته برم مطبش و اونجا معاینه لگن بشم (من همیشه درمانگاه میرفتم پیش اون دکترم بخاطر اون برای معاینه میگفت مطب خودم بیا ) به امید اینکه بگه لگنت تنگه و زایمان من سزارین اجباری بشه میخاستم برم…
اما
۳۶ هفته بودم که رفته بودم بیمارستان چون حرکات نینیم کم بود رفتم ان اس تی بگیرم که ببینم وضعیتش چطوره اونجا پرسجو کردم گفتن برای تنگی لگن قبول نمیکنن که سزارین اجباری بشی و من کلا منصرف شدم و دیگه مطب دکتر خودم نرفتم‌ اونجا تو بخش اورژانس یه دکتر دیگه بود که خیلی خوب و‌ مهربون بود و قیمت عملشم‌ مناسب بود باهاش حرف زدم و هماهنگ شدم که اون منو عمل کنه گفت روز دوشنبه من کلینیک هستم بیا اونجا که من تو ۳۷ هفته بودم و همون روز که گفته بود رفتم و بهم شمارشو داد و گفت اگه لک بینی یا پاره شدن کیسه اب حتی کم شدن حرکات جنین بود بهم زنگ بزن و بگو که من بیام بیمارستان سریع ( مطب خودش یه شهر دیگه بود و فقط بیمارستان میومد ) خلاصه گفت برو و سه شنبه یعنی ۷/۸ گفت برای عمل بیا و صبحش بهت نامه میدم میری بستری میشی و چون بیمارستان دولتی سزارین اختیاری قبول نمیکنن بهانه جور میکنیم و یکار میکنیم انگار سزارین اجباری هستی ...
مامان سمانه مامان سمانه روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳ زایمان طبیعی همسرم که رفته بود وسایل بگیره مثل پمپ درد و نخ این چیزا زنگم زد به دکتر قلب اونم گفت فردا ساعت ۱۱ونیم اینجا باشین خلاصه یهو گوشیش زد خورد مامانش بود به همسرم گفت یکی از فامیلامون توی بیمارستان علوی یعنی دولتی آشنا داره که میگه فردا ساعت ۷ بیان با اوت نامه من حلش میکنم دیگع همسرم وسایلو نگرفت آمدیم خونه من شام خوردم نع چیزی رفتم حموم کردیم فردا ساعت ۶ مادرشوهرم امد خونه ی ما راه افتادیم رفتیم بیمارستان اون آشنای همسرم اینا آمده بود رفت به یکی از دوستاش که توی بیمارستان بود نامه رو داد اونم گفت برین اورژانس منم به دکتر نشون بدم اینم بگم آخر نفهمیدم توی بیمارستان چه کاره بود برد نشون داد دکتر منو معاینه کرد گفت توکه ۳سانت بازی کیسه آبتم نشتی داره بستری هستی ..ولی مادرشوهرم اینا فک میکنن که اوت آشناشون باعث بستری من شد در صورتی که ۳ سانت باز بودم منو بستری کردن توی اورژانس گفتن توی بخش جا نیست چند بار نوار قلب گرفتن یه بار خوب درمیومد یه بار بد منم فقط یه تکه نون خورده بودم خلاصه من از ساعت ۹صب بستری شدم ساعت ۱ونیم مامانم امد پیشم مادرشوهرم رفتم وقتی مامانم از در وارد شد هم من گریم گرفت هم اون دونفر توی اورژانس بودن که دردشونو اونجا می‌کشیدن چون جا نبود منم انقد ترسیده بود مامانم نزدیکای ۴ بعداز ظهر رفت دکتر وقت دکتر داشت جاریم امد پیشم ..
مامان محمدحسن جان🫀:) مامان محمدحسن جان🫀:) ۱ ماهگی
تجربه سزارین ۲
اون شب اگه میخواستیم بمونیم باید رضایت میدادیم که اگه بچه نارس بود و ... به گردن خودمونه و اگه میخواستیم هم تا ۳۸ هفته پ ۵ روز صبر کنیم باید رضایت میدادیم که بند ناف و .. اگه مشکل ایجاد کرد گردن بیمارستان نیست😐
سخت ترین دوراهی عمرم بود ولی بالاخره قبول کردیم دو روز دیگه صبر کنیم تا ۳۸ هفته و ۵ روز بشه.
پس فرداشب که واسه بستری رفته بودیم گفتن دکتر اونقدر براش محرض بوده که نمیتونستم زایمان طبیعی انجام بدم که گفته یه شب زودتر بستری شم تو بخش زایمان طبیعی و صبح برم بخش سزارین تا شاید بیمه قبول کنه به دلیل عدم پیشرفت
جوری بود که فکر میکردن اشنای دکترم که اینطور داره تلاش میکنه برامون
خلاصه بستری شدم و منتظر تا فرداصبح
ساعتای ۴ صبح بود که اومدن بهم سرم وصل کردن ، بهم گفتن سرم قندیه ولی روش نوشتن سرم اکسی توسین فکر کنم که همون سرم فشاره ..
منم که تو بخش زایمان طبیعی بستری بودم ، خانوما میومدن اونجا جیغ و درداشونو میکشیدن و لحظه اخر میرفتن واسه در اوردن بچه
من از شدت استرس وفتی حال اونارو میدیدم ، صبح که اومدن واسه معاینه ام ۴ سانت باز شده بودم و کیسه ابم پاره شده بود
ولی بدون هیچ درد یا انقلاضی این اتفاق افتاده بود ...