۱۹ پاسخ

عزیزمم من چی بگم ک توشهرغریب همسرم صب میره شب میاد ک خودش ناا نداره از خستگی من یاه بچه کوچیک ک چن روزم بود سرما تب ولرز داشت بی خوابیاا ک تازه بلید روزش عین کوزت ب کارای خونه و بغل کردن بچه بااین وضع زانو کمر برسم

و منی که کلا بادوقلوهام دس تنهام تازگیا پسرمم لجبازشده هییییییییییییی 💔

فداتشم واقعا سخته
شده ی ماه تنها باشم و کسی کمکم نباشه ب جز شوهرم... قشنگ خسته میشم ..

خدا پدر و مادرتون رو حفظ کنه عزیزم ...

شب ک میشه از فردا بدم میاد ک روز میشه و تنهام و همش باید دنبال این بچه باشم و امر ونهی بکنم بهش روز ک میشه از شب بدم میاد ک حالا شوهرم خسته از سرکار میاد باید بچه رو بگیرم سفره بندازم جمع کنم بشورم سرب سر بچه بزاریم تا خدا میدونه کی بخوابه.در کل روزگار خوبی فعلا ندارم روحم خسته ترینه ب هیچ کسی هم اعتماد ندارم ی دوساعتی بچمو بگیره استراحت کنم فقط امیدم ب اینه یکم ببرمش بیرونه بتابه تا اروم باشه گریه نکنه بهونه نگیره

والا منی که دوتا دارم 😂

پس من چی بگم سه تا دارم کلاس اولی کلاس سومی یه ده ماهه خودم ۲۵ساله همه رو هم تنهایی بزرگ کردم

منی که نه شوهرم هست نه مامانم نه خواهرم هیچکس دوتا بچه پشت سرهم.فقط دوهفته ای یه بار مادر شوهرم دو روز بچه بزرگمو میبره

من سه تا بچه دارم دست تنهام دوتا مدرسه ای و ی نه ماهه یکیش کلاس اولیه من دیگه حرفی برای گفتن ندارم ،

مایی ک با دوتا بچه پاره شدیم🤣البته دخترم بزرگه.
اما دردسرش بیشتره

من از ده روزگیش تا الان تنهام حتی توی مریضیاشو واکسناش و همه چی هیچکس نبود بعضی موقع ها میشینم از خستگی و تنهایی گریه میکنم خدایی سخته واقعا خدا به همه ی مادرا تن سلامت بده

تازه من شوهرم کارش شهرستانه هفته ای دو روز خونست با دو بچه خیلی خستم 🤕🤕🤕

من از سیزده روزگیش تنهام
امشب دیگه نشستم گریه کردن
خودم میفهمم چقدر خستم ولی حتی فرصت ندارم برای این خستگی کاری بکنم
با اینکه همسرمم خیلی کمک میکنه بهم
ولی واقعا سخته 🥲

من یک عدد انسان فرسوده هستم🥹😅😅

هیییی
خواهر منی ک تا سه روز آدم پیشم بود بقیه خودم تنها سنم کم خیلی سختی کشیدم

من واقعا خسته ام....مادرم ۴ ساله فوت شد دوتا بچه تنهایی بزرگ کردم

۱۰ماهه یه خواب راحت نکردم😪

واقعابدون کمکی خیلی سخته🥲

من از ده روزگی بچم تنهام🙂

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۱۶ ماهگی
خدایا نمی‌دونم چمه همش سردرد می‌خوابم سردرد بیدار میشم سردرد کلا خستگی وقتی خوابمم خسته میشم البته پسرم خیلی بدخوابه شاید به این ربط داره قبلا ها مامانم و بابام خیلی بحث و دعوا داشتن حرسم می‌گرفت از دست مامانم ولی خودم الان از مامانمم بدتر شدم به شوهرم همش گیر میدم سرش همش غر میزنم دعوا میکنم تو بچه داری کسی نیست که حتی موقع دسشوییی رفتن بزارم پیشش پسرمم نمی‌دونم ازم چی میخواد کلا به خودم چسبیده شاید باور نکنید بخدا اصلا حتی رو زمین نه میشینه نه دراز می‌کشه رو شکم میخوابونمش که حداقل سینه خیز رفتن رو یاد بگیره همین که میزارمش گریه می‌کنه و جیغ میزنه که برش دارم وقتی میخواد با اسباب بازی هاش یکم بازی کنه هم باید بین پاهام بشینه و بازی کنه وگرنه نمیشینه تا شب بدجور خسته میشم بعدش با شوهرم دعوا میکنم که کمکم نمیکنی اونم باهام دعوام می‌کنه که درکم نمیکنی کارام سنگینه ولی باز وقتایی که بتونم کمکت میکنم منم خسته میشم . اصلا به کمک شوهرم احتیاجم ندارم فقط دلم میخواد که شبا حداقل وقتی خستم و از خستگی بغض کردم بهم یکم آرامش بده بگه می‌دونم خسته می‌دونم تو هم تو این زندگی زحمت می‌کشی ولی بجاش شبا که پسرم خوابه میگه نوازشم کن تا خوابم ببره منم وقتی میگم خسته بهم میگه فلانی میگه زنم هرشب نوازشم می‌کنه تا بخوابم منم شروع میکنم به جیغ داد که من آشغال به درد نخورم برو با هرکی دلت میخواد ازدواج کن و .....
مامان آیدا جون مامان آیدا جون ۱۴ ماهگی
خانما تجربه ی نمونه ادرار گرفتن از دختر :

من سه روز درگیر نمونه ادرار گرفتن از دخترم بودم و کلافه شده بودم واقعا کار سختی بود بچه ای که مدام وول میخوره غلت میزنم چهاردست وپا می‌ره از همه جا میگیره بلند میشه نمیشد یکجا نگه داشت کیسه ش کنده میشد و و و
خلاصه بعد از سه روز موفق شدم نمونه رو بگیرم
اونم خودم به تنهایی 😊😊
بچه رو بردم توی حمام و کامل و تمیز شستم
اومدم پوشکشو بستم بهش میوه دادم
آب دادم
چایی کمرنگ دادم
و بعد بغلش کردم شیر دادم
در همون حالت پوشکشو باز کردم زیرش نگه داشتم کیسه ادراری رو چسبوندم و با دستم نگه داشتم و مراقب بودم که خراب نشه
بچه در کمال آرامش و سکون شیر خورد و خوابید
و جیش کرد😃😃😃
مستقیما داخل کیسه
😃😃😃😃

حتی میتونید ظرف نمونه رو تو همون حالت بگیرید

من از یه ربع بعد از مایعات کیسه رو چسبوندم و نگه داشتم
سر بیست دقیقه تونستم نمونه رو بگیرم
😊😊☺️☺️☺️


امیدوارم به دردتون بخوره مامان گلی ها 🤗🤗🤗🤗🌺🌺🌺
مامان گیلاس مامان گیلاس ۱۱ ماهگی
سلاام دخترا چطور مطورین؟
بد چجند روز مشغله و مهمونی رفتن وقت کردم بیام 😬 صدای منو میشنوین از یه مادر خسته و بی خواب که کلی کار داره ولی فقط وقتمو با دخترم میگذرونم به خصوص که دیشب افتاد زمین از تخت برای اولین بار خیلی حالم بده و خودمو مقصر میدونم خداروشکر که هیچیش نشد و خدا رحم کرد ولی اون صداش ار تو ذهنم پاک نمیشه 😭یه تجربه بیام بگم اینجوری که شد ساعت سه صب بود من زنگ زدم به مامانم و ازش راهنمایی خواستم و گفتم چیکار کنم چون حالمون خیلی بد بود با شوهرم من چون خونده بودم یکساعت هیچی ندیم و نخوابونیم مامانم گفت حتما بهش یکم اب و یا شیر بده ببین قدرت مکیدن داره اگه خورد هیچی نیست و گفت وقتی اروم که شد دست بکش به همه جاش ببین جاییش درد نمیکنه قرمز نشده و خداروشکر هیچی نبود بعد یکساعت قشنگ بهش شیر دادم و خوابوندمش خودمم تا ۸ صب بیدار بودم و حواسم بهش بود یکیم زیر سرش رو یه بالش کوچولو گذاشتم که بالاتر باشه سرش
دیدم همه چی خوبه و دوباره بهش شیر دادم خوابیدیم باهم تا ساعت ۱۱
خیلی شب بدی بود خیلی بمیرم من براش مادر خوبی نیستم که افتاد از رو تخت 😞