۱۴ پاسخ

هیچوقت واسه واکسن تو یه روز نبر
اینطوری هم خودت اذیت میشی هم اونا
با فاصله ببر
که بتونی به یکیشون قشنگ رسیدگی کنی
من بیست و هشتم تولد بچه هامه
دخترم بیست و نهم بردم
پسرم هنوز نبردم
شنبه میبرم
واکسن چهار

من دکتر نمی‌برم اصلا خداروشکر مشکلی بعد زردیش نداشته، الان نگران شدم، دفترچش دقت نکردن چرا اون مراقب ها،

سلام خداقوت به همتون خصوصا دوقلو ها. اقعا ی دونه هم سخته چه برسه دوتا

من تا الان فکر میکردم دوقلو ها پسره😂😂 پسر منم به شدت اذیت شد شب اول تب نکرد شب دوم تب کرد من همین ک واکسن زدم پاهاشو حالت قنداقی بستم پا درد نشد اصلا ولی امام از تب مضخرفش

بچه هات ۳ماهشونه الان واکسن دوماهگی زدی

اره واقعا واکسن سنگینی بود بچه ها باهم متفاوتن بچه من نه به شدت روزای اول ولی تا دوهفته بد قلقی داشت

خدا قوت عزیزم
نگران نباش دیگه الان تمومه خوب میشن

خداقوت خواهر نه دیگه اوکی میشن نگران نباش

خداقوت بهت بده عزیز

منم خستمه کم اوردم دیگه همیشه میگم خدایا توکمکم کن بهم صبروقوت بده وسلامتی دخترام

ازاین گهواره هاخیلی خوبه

هیچ وقت نتونستم مادر ریلکس و صبوری باشم همیشه هر وقت پسرم مریض میشد من غم عالم تو دلم میرخت از غصه اون منم تب میکردم الا هم همینحورم برا دوقلوها اصلا نتونستم ریلکس باشم نسبت به گریه هاشون ودردشون اینقدر ناراحت میشم غصه میخورم یا تب میکنم یا تبخال میزنم یا از سردرد میوفتم .
واقعا مادر بودن سخته 🥹

تا۵روزتب رفت برگشت داره بهداشت گفت

خسته نباشید
منم ازشدت خستگی حال ندارم
😪😪😪😪

سوال های مرتبط

مامان رادوین ودوقلوها مامان رادوین ودوقلوها ۳ ماهگی
دیشب کلا دو ساعت خوابیدم از صبحی ساعت پنج که بچه ها خوابیدن می‌خوام بخوام هنوز وقت نکردم ساعت شد یازده .
عصر هم قراره برام مهمون بیاد شوهرمم شبکاره نبسته کمک عصر میان تا آخر شب میمونن. امروز از بیخوابی قاطی نکنم خیلیع . شما در این مواقع چکار میکنید از بیخوابی توروخدا بگید من خیلی خسته ام نسکافه و قهوه هم نمیتونم بخورم معده درد میشم بالا میارم .
اگه تاپیک های قبلی یادتون باشه گفتم هر وقت خسته ترینم مهمون میاد چرا اینجوریه آخه برا شما هم این شکلیه.
من کل حاملگیم استراحت مطلق بودم الا دیگه دارن تلافی میکنن از هفت روزی پنج روزش مهمون دارم .
ماه پیشی گوسفند بزرگ کشتیم الا تموم کردیم .بسکه شلوغیم اینا مهم نیست فقط خسته ام سرما هم خوردم دیگه کشش ندارم . از طرف خانواده پدریم میان با مادرمم خوب نیستن که اون بیاد کمک خواهر برادر هم ندارم دست تنهام همیشه ‌..متاسفانه هیچ وقت نه نمیتونم بگم و مهمون دوست دارم ولی واقعا این چند وقت کشش ندارم
پسرمم ایراد گیر شده به شدت .
فکر کنم از بیخوابی و خستگی دیگه خیلی غرغر کردم