۶ پاسخ

قبلا چقد زیبااااا بودیم الان مث زامبیا شدیم بخدا

منم خیلی با لگداش ذوق میکنم تنها چیزی که دلم از الان واسش تنگه🥲🥲🥲

من فکر میکنم دلم فقط واسه خوابیدن های بدون بیداری آسودگی
واسه الان که هر جا دلم بخواد بشینم کسیم نیست گریه کنه برم دنبالش
فکر کنم واسه این روزا حسابی تنگ بشه

ینی واقعا انقدر سخته دوران بچه داری؟؟؟؟🥴🥲 من فک میکنم بارداری سخته

منم دلم تنگ لگداشه🥹

منم دلتنگ خواباش شدم اسوده میخابدییم الان همش بدو بدو شده

سوال های مرتبط

مامان آقاامیرحسن 💙 مامان آقاامیرحسن 💙 ۸ ماهگی
مامان سید یحیی مامان سید یحیی ۱ ماهگی
یک ماه شد که من برای اولین بار مادر شدم
سخت بود؟ خیلی!
شیرین بود؟ بسیار زیاد
پشیمون نشدی؟ به هیچ عنوان!
تنها دغدغه ام فعلا این روزا خواب خودمه, که میدونم زمانی میرسه که بچم ۶ ساعت هم بخوابه برای من کافی خواهد بود، فعلا هر دو ساعت گشنش میشه و من بیدار میشم و کم خوابی اذیتم میکنه
با هیچ چیز دیگه اش مشکلی ندارم و دارم از تک تک روزا لذت میبرم، کولیک نداره، رفلاکس پیدا و پنهان نداره، گاهی نفخ زیاد اذیتش میکنه و با ماساژ اوکی میشه، هم شیر خودمو میخوره هم کمکی، به نظرم داره خوب وزن میگیره و خدا شاهده که ناراحتم که انقدر زود داره بزرگ میشه
الان دلم برای بارداریم تنگ شده که توی دلم بود، میدونم بعدا دلم برای این اندازه کوچولو بودنش تنگ میشه
دلم برای تکون دادن سرش برای پیدا کردن سینه تنگ میشه، دلم برای چشمای گردش که نمیتونه یه جا رو متمرکز نگاه کنه تنگ میشه، دلم برای بوی تنش که چند وقت دیگه خبری ازش نخواهد بود تنگ میشه.
میگن بغلش نکن، بغلی میشه ،ولی آخه دیگه کی میتونم اینجوری توی بغلم لقمه اش کنم؟ یه روزی بزرگ میشه، قدش از من بلندتر میشه و وقتی تو دلم دارم قربون صدقه ی قد و بالاش میرم بگم مامان جان یکم خم شو و مامان بی نوات رو بغل کن
یه ماه به همین سرعت گذشت و من هیچ وقت به اندازه ی الان از گذر زمان متنفر نبودم💔