فرشو شستم کفوشستم جارو کردم بعد پسرم اومد پوست پسته هارواز تو پلاستیک رومیز برداشته میریزه وسیله هارو ریخت اصلا کارش نداشتم اتفاقا وقتی میریخت بلندمیگفتم عههه ذوق میزد من دیدم مادرایی بچشونو زدم قبلا یبار اینکارو کردم خواستم بگم برید مشاور همه مامانا من ازوقتی رفتم کارش ندارم حرص میخورم مثلا دیشب ولی اذیتش نمیکنم دیگه

من دعواش نمیکنم ولی باهاش برخورد میکنم مثلا میگم نه این کارت درست نبود نباید اینکارو میکردی نمیخندم به اینجور کاراش چون بچه باید یاد بگیره چه کاری بده چه کاری خوب اگه بخندیم به کاراشون فکر میکنن کارشون خوبه هرجا برن خرابکاری میکنن

من همش ممع میکنم شروین پشت سرم بهم میریزه سر شدم دیگه

من اصلا هیچی نمیگم به دخترم حالشو می‌بره بریز بپاش لذت زندگی یعنی همین