۴ پاسخ

دختر منم همینه

اره دختر منم داره میره تو هشت همینجوری دیروز رفتم مهمونی هر کسو دید میزد زیر گریه شدید

وای دختر منم همینه دیشب خونه ابجیم بودم همسایه و حاری هستیم.مادر شوهر خواشوعر شام اونجا بودن من بچه م ساعت ۷ خوابوندم هفت نیم بیدار شد شامش خورد مهنونا دید زد گریه کرد منو بچه اومدیم خونه خودمون😏😏😏😏😏انقد سوختم .خب بچه بگیر بازی کن

خیر ربطی نداره اضطراب جدایی تا ۱۸ماه طبیعیه

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۱۳ ماهگی
سلام خوبین
سامیار الان تو سنی هستش که فقط با من پدرش یا نهایت عمو و خاله و اینا ارتباط میگیره و دوستشون داره ینی فقط با خانواده خودمو همسرم اوکیه و گریه نمیکنه
ولی وقتی آدمای دیگ بخصوص مردا رو میبینه دیوونه میشه باز به مرور تو مهمونی تا پایان مهمونی با خانوما ارتباط میگیره و میره بغلشون ولی با مردا نه
امشبم خاله ی همسرم شام دعوت کرده همه جمعن من چیکار کنم با این بچه.مخصوصا که دایی شوهرم خیلی میاد سمت سامیار اینم وحشتناک از اون میترسه و منو سفت بغل میکنه جیغ میزنه نفس نفس میزنه اونم همش از دور با این حرف میزنه این بدتر گریه میکنه
تا جایی که میتونم رفت و آمدم رو حذف کردم تا بچم یه کم بزرگ تر شه بتونه از خودش دفاع کنه ولی دیگ وقتایی که دعوت میکنن نمیشه نرم
چیکار کنم امشبو راحت بگذرونم
بعد مثلا مادرشوهرم یا زندایی شوهرم بچه رو از من میگیرن که ببرن پیش اون بگن که ببین این فلانیه تو رو دوست داره بچه دیوونه میشه من سریع ازشون میگیرم اوناهم منظوری ندارند ولی خب وقتی بچه اینجوریه نباید اینکارو کنن هرچقدرم محترمانه میگم انگار نه انگار یه دور بچه رو گریه میندازن بعد میدن به خودم😐