۱۲ پاسخ

تو چرا انقدر ب بقیه نگاه میکنی دختر طبق تاپیک هایی ک میزاری کاملا میشه استرس رو ازت گرفت اعتماد ب نفست کمه ی خرده محکم تر و قاطع تر باش. اینو خواهرانه بت میگم یادمه سر رانندگی هم مشکل داشتی استرس میگرفتی درسته همونی؟

چرا ب بقیه کار داری؟؟؟
اصلا چرا باید ب بقیه فکر کنیم
ما باید ب بچه خودمون فکر کنیم بهترین براش انجام بدیم طبق روانشناسی رشد و...
مهر توی ۳سالگی مهدخوب در حد هفته ای دو روز با ساعت کم خیلی خوبه براس ی سری مهارت ها بخصوص بازی با همسنش یادمیگیره
و‌مهارتای زندگی ن گفتن و نوبتی بازی یاهرچی و...
برای یادگیری درس و اینا هم اصلا و اصلا تا پیش دبستانی نباید عجله کرد بچه تا۷سالگی فقط باید بازی و مهارت زندگی یادبگیره همین همین همین
از طرف ی مشاور
تازه اگه دست من بود میگفتم بچه ها از ۸ یا۹سال برن مدرسه

بفرست کلاس مادر و کودک

اگه میدونی طاقت داره ک ازفضاخونه وظمادوره بزار مهد درغیراین صورت بچه زونترسون بهش فشارنیار یعنی چی ک حس میکنی ازبقیه عقبه خواهرمن
من ب شخصه تا 6سالگی دوس ندارم بچم وارد محیط مهد بشه البته همون پیش 1هم واجب نبود نمیفرستادمش ما همش شیش سال بچهاتوخونه پیشمونن بعدش میرن مدرسه واجتماع وهرچی بزرگتربشن دوس دارن بیشتربیرون باشن تا توی خونه برا دوری وقت زیاد هست بچتو بچست بابا بیخیال این افکارمنفی

من میرم کلاس مادر و کودک خیلی خوبه پسرم خیلی همکاری نمیکنه ولی بازم خوبه با بچه ها ی دیگه بازی میکنه

پسر من ۲۹آذر۱۴۰۱

بچه های منم با بچه ی شما میرن مدرسه

من از هر کی پرسیدم همه از مهد بد گفتن، تصمیم گرفتم نفرستم اصلا
چون مهدی که واقعا کارش از همه لحاظ درست باشه کمه

دختر منم مهر ۱۴۰۱ هست
فعلا عجله ای ندارم برای مهد
انشاالله سال دیگه اگه جای خوبی پیدا کنم

درسته چون پسرت نیمه دوم

دختر من شهریور ۱۴۰۱
۱۴۰۶میره پیش دو
۱۴۰۷میره اول



منم می‌خوام بزارم مهد انرژیش خالی نمیشه تو خونه

هرکار صلاح میدونید بکنید ب بقیه نگاه نکنید

اگه سرکار می‌رید بزاریدش مهد ،اخ نه خب برید کلاس مادر کودک

نه مهد خیلی زوده
منم امیرحسین بردم اذیت کرد هم‌منو هم مربی شو همش گریه مامانم هم باید باشه
یا در رو باز بذارین من مامانم ببینم

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
سلام نیاز ب همفکری دارم
من پسرمو یکماه و یک هفته است فرستادم مهد تازه الان حدود چهار پنج روزی هست ک عادت کرده مربی ها رو میشناسه و بدون من وایمسیته من از ساعت ده صبح میبرمش تا یک ظهر ،تو این مدت سه بار سرما خورده و کلا دو روز وسطش خوب بوده دو بار انتی بیوتیک کل شیشه رو خورده یعنی بار اول اموکسی سیلین نوشت کامل گفت بده اینبارم ازیترومایسین نوشته و صداش خروسک شده بود ،وقتی میبرمش مهد خودم چون میرم بیرون و بعد پیاده میام خونه وسطش یکم سبزی میوه میخرم پیاده روی میکنم میام خونه رو تمیز میکنم استراحت میکنم خیلی برای روحیه ام خوبه پسرمو خیلی سرش گرم میشه و دوست داره و مهارتاش خیلی زیادتر شده ولی این مریضیش دو دلم کرده اخه مدام مریضه میترسم بدنش ضعیف بشه با یک مریضی بدتر بگیره اخه هزار تا ویروس هست پسرم خیلی وابسته است بهم کل روز اگه خونه باشیم میگه بیا با من بازی کن منم مدام خشمم و میخورم و اخر شب سرش خالی میکنم چون خیلی خسته میشم و همسرمم ک اصلا جزیی از دکوز خونمون هست برای همین مهد ک میره خیلی برامون خوبه ولی تصمیم گرفتم دیگه نفرستمش نظر شما چیه؟