سلام نیاز ب همفکری دارم
من پسرمو یکماه و یک هفته است فرستادم مهد تازه الان حدود چهار پنج روزی هست ک عادت کرده مربی ها رو میشناسه و بدون من وایمسیته من از ساعت ده صبح میبرمش تا یک ظهر ،تو این مدت سه بار سرما خورده و کلا دو روز وسطش خوب بوده دو بار انتی بیوتیک کل شیشه رو خورده یعنی بار اول اموکسی سیلین نوشت کامل گفت بده اینبارم ازیترومایسین نوشته و صداش خروسک شده بود ،وقتی میبرمش مهد خودم چون میرم بیرون و بعد پیاده میام خونه وسطش یکم سبزی میوه میخرم پیاده روی میکنم میام خونه رو تمیز میکنم استراحت میکنم خیلی برای روحیه ام خوبه پسرمو خیلی سرش گرم میشه و دوست داره و مهارتاش خیلی زیادتر شده ولی این مریضیش دو دلم کرده اخه مدام مریضه میترسم بدنش ضعیف بشه با یک مریضی بدتر بگیره اخه هزار تا ویروس هست پسرم خیلی وابسته است بهم کل روز اگه خونه باشیم میگه بیا با من بازی کن منم مدام خشمم و میخورم و اخر شب سرش خالی میکنم چون خیلی خسته میشم و همسرمم ک اصلا جزیی از دکوز خونمون هست برای همین مهد ک میره خیلی برامون خوبه ولی تصمیم گرفتم دیگه نفرستمش نظر شما چیه؟

۷ پاسخ

بچها ها میرن مهد ی دوره مریض میشن بعدش خوبن

سلام ینی وقتی مریض بوده هم میرفته مهد یا نمیبردیش؟

عزیزم شربت برای سیستم ایمنی بدن براش بخر بهش بده مثل ایمونس

منم شرایطم دقیقا مثل توعه و تصمیم گرفتم دیگ نبرمش میخوام برم وسیله هاشم بگیرم از مهد حالا گفتیم پولیم ک دادیم جهنم ولش بچه تندتند مریض میشه هر بار میبرم دکتر ۱ تومن خرج میکنم حالا پولش ب کنار بچه انقدر انتی بیوتیک میخوره بدنش نابود میشه

سلام
قبل و بعد از مهدش براش اسپری بزن و اینکه به نظرم بفرست مادر هم روح سالم میخواد تا بچه داری کنه
بهشون هم‌بگو بچه ای که مریض راه ندن

هرزمانی بفرستی مریضی هست ، منم میخواستم بفرستم اینقد ک گفتن نههه ویروس میگیره نفرستادم

منم دقیقا شرایط تورو دارم از اول مهر فرستادم همش مریض بود از یه ور برامون خیلی خوب بود من میرفتم باشگاه ب خودم می‌رسیدم بعد میرفتم دنبالش روزی 2 ساعت خیلی خوب بود ولی همین مریضی و اینا دودلم کرده

سوال های مرتبط

مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
سلام به همگی
از شنبه پسرم رو کلاس برای روزهای زوج ثبت نام کردم با این وجود که امروز دومین جلسه بود ولی اینقدر راضیم کلا زندگیم روتین گرفته
صبح ساعت ۹ بیدار شدیم با هم صبحانه خوردیم بعد آماده شدیم ساعت ده رسوندمش کلاسش بعد یه پارک بزرگ کنار مهدش هست یک ساعت رفتم پیاده روی بعد یکسری وسایل لوازم تحریر که مربیش خواسته بود رو خریدم بعد اومدم خونه کل خونه رو جمع و جور کردم و جارو کشیدم و ناهار درست کردم الانم در حال استراحتم همسرمم رفته دنبال پسرم
همه ی اینا رو گفتم که حرف این خاله خانباجی ها رو گوش نکنید که میگن بچه باید خونه باشه و فلان و غیره اتفاقا بچه نیاز به ارتباط با همسن و سالاش رو داره
البته لازم به ذکره که بگم یهو نفرستادمش از مهر سال قبل اول با کلاس مادر و کودک شروع کردم بعد نم نم دیگه خودم حذف شدم و کلاساش شده هفته ای یک جلسه یک ساعت بعد دو جلسه و نم نم زیادش کردم الان رسیدیم به سه جلسه ۲/۵ ساعته در هفته
شما از تجربیاتتون بگید شاید به درد یه مادر نگران بخوره که اینقدر عذاب وجدان مهد کودک رو نداشته باشه☺️