ی هفته نشده بود دخترم از سرماخوردگی خلاص شده بود ک دختر صاحبخونمون بااینکه مریض بود اومد خونمون و دخترمم ازش گرفته امروز صب بهش میگم خوب شدی میگه نه میگم پس چرامیای مریضی دیگه نیا تا خوب بشی آوین اگ ازتو بگیره زبون نداره بگه کجام درد میکنه ک
باز شب بلند شد اومد خونمون بس ک شوهرم بهش رو میده همیشه ام بو میکشه موقع غذا خوردن میاد خانوادش نمیگن بچمون مریضه نزاریم بره اصلا درک ندارن با زن صاحبخونمونم خیلی رابطمون خوبه روم نمیشه بگم دخترتو نفرس ولی کاش خودش میدونس
موندم تو غصه چیکنم چنتا عطسه کرده بدنشم داغه یکم بزور بهش شربت سرماخوردگی دادم و شیاف زدم براش

اینقد بدم میاد ازین آدما ک مامانشون اجازه میده بچه مریض همه جا بره فقط ادمو حرص میدن

وای چقدر بدم میاد از کسایی که بچهاشونو بدون خودشون میفرستن خونه بقیه کاش اگه میبینید این تاپیکو و جز این افرادید یکم مراعات کنید بخدا جاری منم اینجوریه انقد بدم میاد همش پسرش خونمون پلاسه

بحث بچه ک وسط باشه ب نظرم رو دروایسی کردن نداره با هیچ کس اینجوری هم بچه اذیت میشه هم مادر ک باید مراقب بچه باشه

حالا برای تو دختر صاحب خونس بچس باید مامانش نزاره منو نمیکنی مادرشوهر. افتضاح سرما خورده سرفه های وحشتناک حال بد دخترم بیست روزشه بلند میشد می آمد خونم بچه رو بده بوس کنم بغل کنم منم نمی‌دادم

حالا مادر اون بچه خیلی بی عقله بچشو می‌فرسته
دستگیره در واسه باز کردن در ک دست خودته میتونستی باز نکنی به همین راحتی

عزیزم این دیگه سلامت بچه ست رودروایستی نداره بگو برو خونتون وقتی خوب شدی بیا

حالا من بچه ۱ سالم سرما خورده همسایه روبرویی دختر ۷ ساله داره ۲ هفته نمیذاشتم حتی ۱ متری اش بره به مامانش میگفتم( یارا میاد تو راهرو سر صدا میکنه موقع میخوایم بریم بیرون یا وارد خونه بشیم دخترش سریع در باز میکنه ذوق هم میکنن )نذار دخترت بیا. یه وقت میگیره می‌گفت نه بابا سخت نگیر 😐 بخدا بعضی ها چه دل خجسته ایی از بچه داری دارن