تجربه زایمان :
من سونو سی و دو هفتگی رفتم آب درو بچه ام ۱۹ سانت بود ولی با گذشت دو هفته که دکترم برای چکاپ گفته بود بیا رفتم گف که آب دورش شده ۸ سانت .
همون شبی به من نامه بستری دادن و بستری شدم ولی یه هفته آیی منو نگهداشتن بخش مراقبت های زنان دکترم میخوای که من ۳۶ هفتگی ختم بخورم ولی به دلیل ترحشات و کم شدن حرکت جنین دکترم بهم ختم داد روز ۱۲ آبان من از ساعت ۱۲ صب دارو های مخصوص دادن تا ۱۲ شب دیدن انقباض منو نمیگیره و این شد که از ساعت ۱۲ شب آمپول فشار زدن بهم دردهای سنگین و وحشتناک 🫠🫠🫠 خلاصه کلی درد کشیدم و تا از خود بیمارستان ماما همراه گرفتم و اون خیلی کمک کرد بهم اگه اون نبود من تا چهار روز دیگه زایمان نمی‌کردم از ساعت ۱۲ ظهر دیروز تا سه بعدازظهر درد های وحشتناک زایمان ینی هر انقباض ده دقیقه میشد 😂 مردم فقططط
از ساعت سه بعدازظهر ماما همراه من رفته بود صحبت کرده بود آمپول بی دردی بهم زدن از ساعت سه بعدازظهر تا پنج بعدازظهر بی درد شدم ولی دوباره دردهای شدید آمد و دقیق تا شش بعد اظهر گل پسری و گذاشتن رو شکمم❤️🥰😘

۱۱ پاسخ

خداروشکر ب سلامتی زایمان کردی عزیزم انشالله قدم نو رسیدت پر از خیر و برکت باشه براتون 😍❤️

مباارک باشه عزیزم، وای چه زایمان سختی داشتی ولی مهم اینه تموم شد و الان نی نی دار شدی❤️

به سلامتی باشه گلم

مبارکه عزیزم،نامدار و صالح باشه🩷🌷

انشالله به سلامتی بغل میگیری
نگران نباش
ترشحاتتون چطور بود؟چون برای من هم سونو گفت آب دور جنین کم شده

خودت خوبی؟نینی خوشگلت چطوره؟

مبارکت باشه عزیزم انشالله قدمش خیر باشه واستون راحت شدی واسه خودت

ای جان مبااارکت باشه

عزیزم دقیقا چند هفته زایمان کردی بچتون که داخل دستگاه نرفت؟؟
چون منم بستریم میگن انقباض دارم درحالی که من هیچ دردی ندارم

بسلامتیباشه

خدارو شکر عزیزم 😍 خدا حفظش کنه زیر سایه پدر و مادر

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۶ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان جان جان مامان جان جان ۵ ماهگی
من واقعا دارم از درد زایمان طبیعی میترسم ،من از دیروز صبح انقباض داشتم از هر ۱۲ دقیقه ساعت ۲ نصفه شب به ۵ دقیقه رسید و رفتم بیمارستان و معاینه شدم و گفت هنوز همون یک سانتی و خیلی کم رشد کرده درحدی که نمیشه بهش گفت دو سانت ولی بیشتر از یک سانته ، ازم ان اس تی گرفتن اولی خوب نبود گفت برو پایین محوطه راه برو پله بالا پایین کن صبحانه بخور دوباره بیا ان اس تی بگیرم ازت رفتم اینکاررو کردم و دوباره رفتم ان اس تی گرفتم ولی بازم خوب نبود بهم دستور بستری دادن تا تحت مراقبت باشم ، دوباره برای آخرین بار ازم ان اس تی گرفتن خوب بود دکترا که جمع شدن دیدن نتایجو از بستری کردنم پشیمون شدن و گفتن لازم نیست بستری شی یه سونو بیوفیزیکال می‌نویسیم اگر خوب بود میتونی بری فقط یک روز درمیون بیا ان اس تی بده و من تو کل این مدت انقباض داشتم و درد میکشیدم اما چیزی که داخل ان اس تی ثبت میشد یه درد معمولی بود نه درد زیاد ،خلاصه من ساعت۱ ظهر بعد اینکه سونو شدم و خوب بود اومدم خونه ولی دردام بدتر شده یعنی وقتی میگیره شدت و تایمش از دیروز بیشتر شده ولی هیچ کدوم از اینا درد زایمان نیست خیلی کلافه شدم از نظر روحی و جسمی خستم هر روزم سر ان اس تی بهم استرس میدن دلم میخواد دنیا بیاد و بغل بگیرمش ...
کسی مثل من بوده چیکار کنم دردای واقعی بیاد سراغم
من پیاده روی دارم ورزش رو توپ و ورزشای لگنی دارم و...
مامان دلانا 🩷 مامان دلانا 🩷 ۴ ماهگی