سر سفره شوهرم اومد گفت می خوام کیک بگیرم هر چی فکر میکردم برعکسش شد داییم اینا هم اینجانب دارن قولنامه ماشین مینویسن از پدر شوهرم خریدن و دو تا مادر بزرگ شوهرم اومدن و خواهر شوهرم و جاریم و اینا کیک برش زدم دارن می خورن 🤣🤣🤣فقط خواستم یه فکت بگم که همیشه هم به هر چی فکر کنی اتفاق نمیو فته 😁حالا نفری یه صلوات بفرستین نمونن اینجانب شب واقعا اذیت میکنن

۳ پاسخ

خدا بیامرزه مادر شوهرتو و همه ی اسیران خاک رو روحشون شاد.

اره دقیقا من سر هرچی فکز می‌کنم هیچ وقت اونجوری پیش نمیره

روح تمام مادر های آسمانی شاد و خدا نگهبان مادر های زمینی باشه

تصویر

مقالات مرتبط

برنامه ریزی روزانه برای کودکان
برنامه ریزی روزانه برای کودکان شامل چه مواردی است؟
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
دادن غذای سفره به نوزاد
دادن غذای سفره به نوزاد از چند ماهگی مجاز است؟

سوال های مرتبط

مامان AMIN مامان AMIN ۳ سالگی
سه روز پیش مادر شوهرم آدامس داده امین از اون روز یبوسته و شکم درد ، هر دفعه میده اینجوری میشه هی میگیم نده نده نده لعنت بهت نده میگه شمام هیچی به بچه نمی‌دید
هر چی که فکر کنید دادم هر کاری فکر کنید کردم از کره بگیر تا ماساژ و ... هنوز یبوسته ، ی پدر بیخیالم داره که میگه چیزی نیست خوب میشه عذابشو من میکشم و بچه که دولا شده گریه می‌کنه یا همش چسبیده به من و نمی‌ذاره پاشم
چیکار کنم ؟
ب خدا واگذارشون میکنم فقط
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نورا مامان نورا ۴ سالگی
مادر شوهرم چهارتاپسرداره هفته ای یه بارم میگه مریضم دلم دردمیکنه وکمرم دردمیکنه و فلان حالا با خودم فکر میکنم چرا فقط شوهرمن باید بشه کلفتشون مگه اون سه تا دیگ نیستن چراهمش شوهرمن باید بره همیشه ام زندگی اوناازمابهتربوده والا
مشاهده ۷ پاسخ
مامان امیر علی مامان امیر علی ۴ سالگی
ذوستان من فردا میخوام برم روستا باغ بابام مادرم شوهرم اینا با خوهر شوهرم اینا و دختر خواهر شوهرم هم دعوت کردم میخوام اونجا جوجه درست کنم بنظرتون چ چیرایی با خودم بردارم اونا از شهر دیگن من رودربایستی دارم باهاشون نگرانم پذیراییم خوب نباشه لطفا راهنماییم کنین
مشاهده ۸ پاسخ
مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 ۴ سالگی
قبلنا همش با علاقه جزئیات رشد جنین رو تو هر هفته می خوندم و عکساشو نگاه می کردم و حتی تو عروسکام دنبال اونی ک دقیقا همون اندازه باشه می گشتم تا بیشتر بتونم برای خودم تصویرسازیش کنم و در واقع باهاش زندگی می کردم!

حالا اما اصلا طاقتشو ندارم حتی بخونم که مثلا این هفته چه قسمت هایی از بدنش رشد میکنه و به چه شکلی درمیاد ... 👼

حدود یک ماه دیگه موعد CVS و من هر روووز بارها بهش فکر میکنم ...
خیلی دعام کنید لطفا ... واقعا دلم داره می ترکه و هربار به شوهرم نگاه می کنم که چیزی بگم، که بگم اگه این دفعه هم ... حرفام تو دهانم خشک میشن و به چهره اش عمیق تر که نگاه میکنم می بینم اون درونش آشوب تر از منه و در نتیجه فقط سکوووت می کنم و قورت میدم همه نگرانیامو ... 😣😣😣
این روزا همش نقش بازی می کنم که آره بیا در لحظه زندگی کنیم و هنوز که چیزی نشده پیش پیش نرو به استقبالش و ماتم نگیر ولی خودم از درون واقعا دارم کم میارم ... 😔😔😔😔
خیلی سخته ...
خیییلیییی ... 💔💔💔💔
مشاهده ۸ پاسخ
مامان نفس مامان نفس ۴ سالگی
سلام مامانا چطور مطورید ما امدیم با دختری سینما در حال انتظار تا بریم تو سالن یه ساکم خوراکی اوردیم شب دل درد نشیم صلوات🤣🤣
مشاهده ۵ پاسخ
مامان شهریار مامان شهریار ۴ سالگی
سلام تا حالا شده کسی به خودتون و بچه‌تون حس منفی بده؟ به طوری که شب تا صبح خوابتون نبره؟!
من مادرشوهرم و جاریم اینجورین. مادر شوهرم مدام بچه منو با بچه جاریم مقایسه می‌کنه در صورتی که بچه من چهارسالشه بچه اون می‌ره کلاس پنجم همه‌اش میگی بچه جاریم اندازه بچه تو که بود فلان کارو می‌کرد فلان بازی رو می‌کرد کاردستی درست می‌کرد. بچه تو هیچی بلد نیست در حالی که بچه جاری من فوق‌العاده بی‌ادبه هنوز بلد نیست سلام کنه سر بزرگتر داد می‌زنه به شدت حسوده ولی هیشکی جرات نداره چیزی بهش بگه جاریم هم هر وقت بچه منو می‌بینه بهش خیره میشه میگه این چشه؟ چرا اینجوریه؟ در صورتی که بچه من عادیه و هیچ مشکلی ندارم
به شوهرم میگم اینا اینجوری به من می‌گن تازه یه چیزی هم بدهکار میشم اینقدر باهام دعوا می‌کنه که تو خودت مریضی و مشکل داری و تا یه مدت منتظر می‌مونه من یه اشتباهی کنم مثلا غذام بسوزه بهم میگه به جای اینکه بگی فلانی اینو بهم گفت آشپزی یاد بگیر.
خسته شدم خیلی تنهام هیشکی نیست باهاش دردودل کنم😔
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نفس مامان نفس ۴ سالگی
این یارو که دکمه قطعی برقمون و میزنه فکر کنم رفته مسافرت ۳ روزه برقمون نمیره دلتون اب😅😅😅از صبح که بلند میشم هی میگم حالا میره حالا میره 🤣🤣
مشاهده ۱۴ پاسخ
مامان رهام مامان رهام ۴ سالگی
تم تولد و کیک تولد ماشین اگه دارین، لطفا عکس بفرستین ایده بگیرم
مشاهده ۵ پاسخ
مامان دلوین جون مامان دلوین جون ۴ سالگی
شنبه خونه مادر شوهرم بودم دختر جاریمم بود هشت ماه بزرگ تر از دلوین بچه تب و لرز داشت همشم باهم بازی کردن امروز صبح به ذهنم اومد چه خوب دلوین مریض نشد یک ساعت بعدش تب شدید کرد پروفن میدن به چهار ساعت نکشیده باز تبش میره خیلی بالا ۳۹ درجه لرزم می کنه نه از زیر پتو میاد بیرون نه می زاره پاشویه کنم عصر خوابید دیدم بیدار نمی شه رفتم دست زدم دیدم داره تو تب می سوزه تا بلندش کردم بالا آورد ولی فقط آب بالا آورد هر چی آوردم نخورد یک بیسکویت خریدم با آبمیوه همونو خورد بهش پروفن دادم باز الان دیدم تو خواب داره هذیون می گه و اشک میریزه نیم ساعته پروفن دادم تبش نمیاد پایین الان به یک زوری براش یه دستمال رو با گلاب خیس کردم گذاشتم رو پیشونیش باز داره میلرزه چکارش کنن .یه ‌کوچولو دل دردم بود سر شب مدفوعشم خیلی تیره بود بد بو .باز این ویروسه یعنی البته صبح یه بستنی قیفی هم خورده می شه از اون باشه منم دوتا لیس زدم عصر اسهال و دل درد داشتم
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان رایان مامان رایان ۴ سالگی
سلام خوبید مامانا میگم پسرم تا پارسال هر لباسی بهش می پوشوندم چیزی نمی گفت الان خیلی اذیت می کنه کلا هوا گرم شده ولی میگه فقط لبلس آستین بلند می خوام یعنی اینقدر گریه می کنه تا پشیمون میشم بعش آستین بلند میپوشم ننی دونم چیکار کنم کسی تجربه ای داره
مشاهده ۷ پاسخ
مامان ۲تاپسر مامان ۲تاپسر ۴ سالگی
امروز مرگو به چشمم دیدم استرس و نگرانی شدیدو رو تو چشمای شوهرم دیدم چقد اذیت شد طفلی
ظهر سفره رو چیدم خواستم صداشون کنم غذا رو بکشم قلبم یهو از ریتم خارج شد حس کردم داره از جاش کنده میشه سه چهار ضربه محکم به سینم زد توجه نکردم چون قبلا هم شده بودم و میدونستم گذراست همون چند ثانیه ست مثل قبل
بعد چند ثانیه دوباره تکرار شد بار سوم یکم نگران شدم رفتم سمت شوهرم آروم گفتم بیاید دارم غذارو میکشم دوباره همون اتفاق افتاد شوهرم فهمید گفتم طوری نیست رفت برام آب آورد دیدم همینطوری یکسره ادامه داره به نفس زدن افتادم واقعا داشتم از دست میرفتم شوهرم دسپاچه شدگفت ببرمت دکتر چیزی نگفتم دنبال دارو میگشت نمیدونست چیکار کنه
من سرپا بودم کل بدنم خوب بود. میدیدم .میشنیدم ولی قلبم آروم و قرار نداشت به شدت به نفس نفس افتادم حس کردم کارم تمومه یهو گفتم بیا بیریم
فقط یه مانتو و شال انداختم سرم سوار ماشین شدیم کل مسیر قلبم عین بمب ساعتی ک هر آن ممکنه منفجر بشه تکون میخورد تاب میخورد تو سینم
کل مسیر شوهرم چشم ازم بر نداشت پنج دیقه راه تا بیمارستان انگار چند ساعت طول کشیدبمحض رسیدن و پیاده شدن 👇🏻👇🏻
مشاهده ۱۸ پاسخ
مامان فندوق مامان فندوق ۴ سالگی
سلام مامان های گل. ..انشاللله که حال دل همگی عالی عالی باشه. من یه مامان ۳۶ ساله ام. یه پسر ۱۱ ساله و یه گل دختر ۴ ساله دارم. تو شهر غریب زندگی میکنم دور از خانواده خودم و‌شوهرم. چند وقته دارم به بچه سوم فکر میکنم. تصمیم دارم اقدام کنم. کیا تجربه سه بچه دارن. از لحاظ صبر و حوصله خداییش خیلی باحوصله ام. صبورم. از لحاظ مالی هم خداروشکر. ناشکر نیستم. شوهرم هم موافقه. با ۴ تا. دو دختر دو پسر انشالله.
نظر کسایی که ۳ یا ۴ دارن چیه. در ضمن هردو زن و شوهر تحصیلکرده ایم. اما من ترجیح دادم مادر باشم. و خانه دار. و شاغل نیستم. حالا موندم قبل اقدام اول برم چکاب و آزمایش کامل یا نه ؟
مشاهده ۹ پاسخ
مامان هاکان مامان هاکان ۴ سالگی
پسرم آبریزش بینی گرفته به شوهرم گفتم نئوتادین بگیر اینو داده داروخونه
فرق دارن با هم؟
برگه هم داخلش نیست نت هم قطعه
مشاهده ۴ پاسخ
مامان پسرک من🤸 مامان پسرک من🤸 ۴ سالگی
طفلی خواهر شوهرم شکم اولشه هنوز ۳۵ هفتشه از دیشب درد داشته الان رفته زایشگاه بستریش کردن گفتن ۲ سانت باز شده.دیابت بارداری هم داره گفتن خطرناکه.مادرشوهرم اینا شبونه راه افتادن رفتن شهرستان. یعنی چی میشه؟زایمان میکنه؟خطرناک نیس زوده اخه که
مشاهده ۸ پاسخ
مامان فندوقی🧒🏻⚽️ مامان فندوقی🧒🏻⚽️ ۴ سالگی
خانما یه سوال اینجا هر مامانی دیدم قبلن زایمان کرده یا میخاد زایمان کنه سوند میزارن
ولی چرا سر پسر من نگفتن بهم هیچ،، البته از ۱۲ هم ناشتا بودم تا چن ساعت بعد عمل ولی بهمم نگفتن نه دکترم نه تو بیمارستان🤔🤔
از سوند هم میترسم واقعن🤣😅الان میگم یه زمانی قصد داشته باشم دومی بیارم چی میشه قبول میکنن سوند نمیخام یا باید باشه🥴
مشاهده ۱۳ پاسخ