سلام تا حالا شده کسی به خودتون و بچه‌تون حس منفی بده؟ به طوری که شب تا صبح خوابتون نبره؟!
من مادرشوهرم و جاریم اینجورین. مادر شوهرم مدام بچه منو با بچه جاریم مقایسه می‌کنه در صورتی که بچه من چهارسالشه بچه اون می‌ره کلاس پنجم همه‌اش میگی بچه جاریم اندازه بچه تو که بود فلان کارو می‌کرد فلان بازی رو می‌کرد کاردستی درست می‌کرد. بچه تو هیچی بلد نیست در حالی که بچه جاری من فوق‌العاده بی‌ادبه هنوز بلد نیست سلام کنه سر بزرگتر داد می‌زنه به شدت حسوده ولی هیشکی جرات نداره چیزی بهش بگه جاریم هم هر وقت بچه منو می‌بینه بهش خیره میشه میگه این چشه؟ چرا اینجوریه؟ در صورتی که بچه من عادیه و هیچ مشکلی ندارم
به شوهرم میگم اینا اینجوری به من می‌گن تازه یه چیزی هم بدهکار میشم اینقدر باهام دعوا می‌کنه که تو خودت مریضی و مشکل داری و تا یه مدت منتظر می‌مونه من یه اشتباهی کنم مثلا غذام بسوزه بهم میگه به جای اینکه بگی فلانی اینو بهم گفت آشپزی یاد بگیر.
خسته شدم خیلی تنهام هیشکی نیست باهاش دردودل کنم😔

۸ پاسخ

دفعه بعدی که جاریت گفت این چشه؟؟ ازش بپرس چشه؟؟ بگو منظورت چیه.ببین چی میخواد بگه

دقیقن برای من هم پیش اومده هزاران بار...اینبار به شوهرم گفتم..جلوی خودم کلی چیز به مادرش گفت...گفت که مادر من زشته برای سن و سال تو که دوتا بچه با هم مقایسه کنی...من دوتا بچه دارم صحیح و سالم...وسلام..

من مادر شوهرم چیزی بخواد بگه جرش میدم

خب جوابشونو بده

جوابشونو بده بی کاری من ب خدا هر کی چیزی ب بچم یا خودم بگه رک حرفم میزنم با شوخی و خنده البته دقیقا شوهر منم همینه نگران نباش منم خیلی تنهام ن خواهری ن دوستی درکت میکنم آدم دوس داره بعضی وقتا با یکی حرف بزنه

بنظرم بشما یه چیزی داری که داره بتو حسودی میکنه و اینجوری بهمت میریزه شما هم اونو با بقیه مادر شوهرا مقایسه کن مثلا بهش بگو خواهرم خیلی شانس داشت مادر شوهرش وقتی میره خونش اینو تحویل میگیره اینقدر خوشحال برمیگرده خونش و از این مقایسه ها اونو با همسایه دوست آشنا بکن تا آدم بشه

جوابشونو بده بعدشم شوهر منم همین جوریه
شده بین من جاری هام طرف داری اونا رو کرده😭

منم همینم بچه ی منو جاریم و خواهر شوهرم هم سنن همه مقایسشون میکنن با هم دیگه .........

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم