۱۲ پاسخ

بنظرم یه ماشین بگیر یواشکی بذار تو ماشینتون اگه رفتین اونجا نخریده بود اون ماشینو بهش بده که ناراحت نشه

بگو خب برا اینم می‌آورد چرا فرق میزاری

شاید خریده یادش رفته بگه
ولی اگه نخریده باشه خودت بخر بده بهش تا خاطره بد نمونه براش

حالا گلم بزار شاید اورده

من که بودم نه رو میزدم نه مطرحش میکردم که چرا نگرفتی
خودم میگرفتم،تو مهمونی بهش میدادم

شاید باورنکن من برادرشوهر یک دونه دارم من واست خونش سه ملیون پول دوتا شیرین خریدم ولی برای بچه هام هیچ چیز نخر نیومد تا الان

برادرشوهر من برا غریبه ها میخره برا بچه من نه منم برام مهم نیست خودم می‌خرم شمام براش خودت بی منت

برادر شوهر منم همینجور بود
برا دختر جاریم لباس و خوراکی می‌خرید
برا بچه من هیچی
من اینقدر ناراحت میشدم
من هیچ وقت هیچی نگفتم
خودم برا دخترم می‌خریدم

واقعیت اینه ک همیشه همه ی بچه هاتو خانواده به یه اندازه دوس داشته نمیشن متاسفانه

بنظرم صبر کن دیدی نخریده به روش بیار بگو فلانی به پسرم گفته عمو برام ماشین خریده پسرم‌گفته یعنی برای منم خریده همینجور تو فکره.خب چرا فرق میزاری
بعد ازاون همون روز برو بهترشو برای پسرت بگیر والا دنیا دوروزه ارزش نداره چیزی تو دل بچه ات بمونه

اگه نخریده بود تو جمع به برادرشوهرت بگو
فرق گذاشتن خیلی زشته و بعد از اون محل نده بهش

به پسرت بگو عمو واسه تو ام خریده ....
حتما خریده واسش ...
اگه نخریده باشه خودت یکی بخر واسش

سوال های مرتبط

مامان اسرا‌والسا مامان اسرا‌والسا ۴ سالگی
مامان گل پسر👶
ایران مامان گل پسر👶 ایران ۴ سالگی
سلام امشب با داداشم رفتیم پارک شوهرم نبود بعد ی دوتا پسر که چند سال از پسر من بزرگتر بودن هیکلی جلو سر به پسرم گفتن برو پی کارت برو خونتون پسرم ناراحت اومد به من گفت منم گفتم برو بازی اگه بازم گفتم بگو خودتون برید منم میخواهم بازی کنم پسرم رفت من زیر نظر داشتمش که پسرم از سراسر رفت بالا اومد پایین باز جلوش گرفتن من فوری بلند شدم خودم به پسرم برسون تا رسید ن من بزرگ زد تو کمر پسرم محکم طوری که پسر افتاده با صورت تا منو دیدن دویدن واقعا مادر چیه و منی که هرگز همچین روی از خودم ندیدم یعنی تو شوکم که این من بودم این رفتار کردم خلاصه منم دویدم دنبالشون شاید اگر دستم بهشون می‌رسید تکیه پارشون میکردم رفتن پیش پدر مادرشون منم رفتم بالاش.ن اومده میگه چته خانم خجالت نمیکشی با این هیکلت افتادی دنبال بچه ها منم گفت که اینجوری البته با عصبانیت زن برگش گفت خوب مواظب بچت باش دیگه نفهمیدم هرچی فحش به دهنم اومد براشون کردم اومدم خونه هنوز اون منی که تا امشب ندیده بودم جلو چشم باور نمیکنم من بودم دیگه بماند داداشم رفت صحبت کرد اینا نمیدونم ی جوری حالم تو شوکم😥🥺