۱۶ پاسخ

باید به مامانش بگی
من به‌این‌نتیجه رسیدم حرفای مادر رفتار مادر میشه الگوی بچه

به پسرت یاد بده به دخترعمش بگه اینجا نیا خونه مامان جونمه🤣تمرین کن به نتیجه میرسی

چه دختر بیشعوری ترییت کرده
اه حالم بد شد
یه کنج گیرش بنداز شیر فهمش کن بگو یبا دیگه با پسر من بد حرف بزنی پوستتو میکنم
والا چه دم دراورده اگه هم بعدا به مامانش گفت بگو عه وا
بچن دیگه
چه تخیلاتی دارن
بعدم بخند و کلا بحثو عوض کن

توام خودت قاطع رفتار کن بااین اخلاقش بگو همونقدر که دختر تو نوه است پسرمن نوه تره چون فامیلی این خاندان و به دوش میکشه

بگو گ و ه زیادی نخور این نوه ی پسریه اتفاقااونکه زیادیه توهستی.به مامانش هم بگواا.حالادخترمن اگه بودمیزدتودهنش میگفت مگه فقط مادرجون توهست جیگرشومیکشه بیرون

پسر کوچیکه جاریم همه رو میزد دختر منم ک کوچیک بود منم بچه دومیم تو سینم بود ،بچه هام شیر ب شیر هستن،دختر بزرگم رو هول داد دخترم سرش رفت تو کشوی لباس ک باز بود و سرش خورد ب تیزی کشو ک خدا رحم کرد چیزیش نشد ،منم با اینک همون پسر رو بزرگش کردم بهش می‌رسیدم گرفتم زدمشااا البته کم خواهر شوهر ترشیدم اومد از دستم نجاتش داد،جاریم اصن واکنش نشون نداد چون میدونست پسرش چ آشوبیه ولی همون ترشیده خانم رفت گذاشت کف دستش و جاریم هم ب جاییش نبود و اهمیت نداد ،ترشیده خانم توقع داشت بین مارو بهم بزنه،خودم رفتم ب جاریم گفتم برگشت گفت عیبی نداره زده ک زدی دیگ باید دفاع کنی از بچت ،کمی با شعور هستش جاریم
نری اونا پررو میشن میشی یکی مثله من
برو اتفاقا بیشتر هم برو ،بشین بمون بخور دست ب سیاه و سفید هم نزن برو خونت اونجوری عزیزتری
دختر خواهر شوهرت هم چیزی گف همونجا بگو عزیزم خونه مامان جون شما خونه بابای شماست ن خونه مامان جون مهراد جون
همونجا برین ب هیکل تمام دخترش
جواب ندی پرو میشن
ب بچت اینقدر یاد بده همیشه یادش بده از خودش دفاع کنه پرو پرو جواب بده تا اون دختر هم دهنش رو ببنده

بزار بچه جواب بده خودتون چیزی نگید

چقدرم عالی
توهم نرو بهانه ات جوره🤣🤣🤣
من باشم میگم چقدرم عالی دیگه نمیایم😅

به پسرت یاد بده جوابش بده تو هیچی نگو اگه بگی آدم بده میشی تو میگن بچس و این حرفا

این دختر جاریمه😁

ول کنا پسرا برادر شوهرم که ده سالشونه اینو به پسرم میگن گوه خوردن منم اونا اونجان نمیرم بهتر

عزیزم به مادرجونشون بگو بگو که دختره فلانی اینطورمیگه بگو مهرادناراحت شده گریه کرده گفته چرا مانریم اونهابرن تا به جاریت اونها بگن خودت نشو طرف جاریت

اخه برا چی خودتو هم اندازه فهم و شعور بچه کنی باهاش دهن به دهن بشی

وقتی اینجوری میگه مادرش یا مامان جونش چیزی نمیگن

به مادرشوهرت بگو

ب پسرم گفتم هروقت بهت گفت جواب بده بگو چرا نیام منم نوه مادرم

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام مامانا
شما برا تربیت جنسی بچه هاتون چیا بهشون گفتین؟
من جاهای خصوصی رو گفتم و این که نباید کسی ببینه و دست بزنه و از این حرفا
دخترمم خیلی رعایت میکنه
دیگه نمیدونم چیا باید بهش بگم
دو روز پیش خونه پدر شوهرم بکدیم پسر خاهر شوهرم که وقیقا همسن دخترم هس هم بود با دخترام بازی میکردن تو حیاط خودمم از پششت پنجره حواسم بهشون بود یه لحظه حس کردم پسره داره میگه فلان جام رو بیرون آوردم (دقیقا اسم الت تناسلی مرد رو اسم واقعیش رو) بعد من گفتم شاید بد متوجه شدم ولی دو سه بار شنیدم و زود نگا کردم ببینم چه خبره دیدم چیزی ده نمیگه و بازی میکنن گفتم شاید بد متوجه شدم دیگه حواسم بهشون بود تا این که یک ساعتی بعدش دیدن واقعا داره هی میگه فلان جات رو بیار بیرون اینقددد عصبی شدم جوری که دخترام متوجه نشن رفتم بهش گفتم اگه از این حرفا بزنی نمیزارم بازی کنین
خیلی خیلی پسر بی ادب و پر رو و گستاخی هست با هیچ کس صلاح نمیره منم اصلا نمیزارم همو ببینن ولی اون روز اتفاقی شد
بعضی خونواده ها از جمله بابای همون بچه اینقد بی فرهنگن که فکر میکنن چون پسر هس دیگه مجازه هر چرتی بگه تشویقش هم میکنن
حالم ازشون بهم میخوره
مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
اصلا دیونه شدم همشم تقصیر شوهرمه
صبح میخواستم برم بانک پسرمو بیدار کردم صبحانه دادم بعد میگم بلندشو بریم میگه نه بابا میخواد بیاد میگم بابا دیر میاد میگع نه دیشب گفته یه کوچولو بازی کنی میام منم بازی کردم
زنگ زدم باباش کجایی میگه الکی نزدیکم اینم گریه بابا نزدیکه من نمیام بانک
هر چی میگم بابا دیر میاد حرف گوش نمیده باز دوباره زنگ زده باباس کجایی بابا دیر میای ما بریم بانک میگه آره دیر میام
قطع کرده بریم به پسرم میگم منم یک ساعته دارم همینو میگم چرا گوش نمیدی گریه می کنه
دوباره الان میخواستم ببرمش پارک حاضر شدم جیغ و داد و فریاد خط و نشون که من با دوستم میرم هر چی بهش میگم بابا مامانش اجازه نمیده نه با اون باید برم
آخر لباسامو در اوردم گفتم نمیبرمت پارک
شروع کرد گریه کردن منم بغلش گرفتم از صبح داشتم بهش می گفتم چه کارایی کردی می گفت چرا نمیبری منو پارک
مامان دختر همسایمون اجازه نمیداد بیاد با من پلرک
که زنگ خونمون زدن شوهرم
فک کنم همه حرفامو شنید
اومده خونه میگه چیشده پسرم
به جای اینکه به من بگه چیشده
کاری کرده که اصلا از من حرف شنوی نداره