من امشب یه مادر درمونده خسته هستم
دعوا و اختلاف نظر و درک نشدن از طرف شوهر یه طرف
بچمم‌کلی گریه میکنن نمیدونم چی می خواهد خیلی دلم براش میسوزه فکر‌میکردم گ سنشه ولی بخاطر رفلاکسش نمیشه زود به زود و زیاد لهش شیر داد کلی باهاش راه رفتم و دور زدم بعدش با یه صدای بد کلی بالا اوزد دلم‌نمی خواهد بهش پستونک بدم ولی اونقدر گریه میکنه و اذیت میشه و تنها چیزی که ارومش میکنه پستونک
خدایا به دادم برس تازه بازم حساسیت پروتئین گاویش اود کرده و صورتش حسابی دونه زده بدنشم داره میزنه
نمیدونم کجاش درد میکنه و باید براش چیکار کنم

سلام عزیزم منم خیلیییی اذیت شدم تا قبل از ۲ماهگی بچم .حتی واقعا دیگ بچمو دوس نداشتم از بس اذیتم می‌کرد .ولی بعد از ۲ماهگی خوابش تنظیم شد و شبا بهتر خوابید و از ۳ماهگی ب بعد ک الانشه عالی شده خیلی کم اذیت میکنه و آروم شده چون نفخ و کولیکش خوب شده.این دوران شما میگذره موقتیه.تنها چیزی ک ازش میمونه خاطره بد از اطرافیان و شوهرمونه ک درکمون نکردن و فقط ب چشم وظیفه ب زحمتا و شب نخوابیدنای ما نگاه کردن

شیرخشک بده بهش کلا خیلی علائمش بهتر میشه
من از وقتی شیر خودمو قطع کردم بهتر شده
پستونک هم اصلا ضرر نداره بده بهش

عزیزم...منم مثل شما اصلا دلم نمخواست پستونک بدم یک شب کامل گریه کردم... ولی خب دختر من میخواد همش بخوره و بعدم دل درد و جیغ بزنه...خلاصه کلی فکر کردم دیگه هیچی اون چیزی که ما میخوایم یه وقتا نمیشه پس من اگر خودمو زجر بدم چه فایده داره؟؟؟
درسته مادری کردن فداکاری زیاد داره ولی یه وقتا این فداکاری زیاد خودمون رو نابود میکنه...
دخترم‌منم حساسیت داره و همچنان خوب نشده.....هر روز میگم خداجون این کاتولوگ این نی نی هارو میفرستادی دیگه...🫠🫠عمیقا یه وقتا خستم و حتی ازاین خستگی زیاد جسم و روح نابود...
هیییی چ میشه کرد...
درست میشه...
به قول یه نفر یه جاها مثل پستونک و...شل باید گرفت...

یه گزارش از دیشب بدم 😁
این چند روز دعوا های بدی با شوهرم داشتم خیلی هم سختی کشیده بودم و استراحت نداشتم از حاملگی تا زایمان تا الان بعد کلی سختی ماشین گرفتیم دیروز شوهرمم قولم داده بود ببرم بیرون دور بزنیم ما هم خیلی کم میریم تفریح
خیلی خوشحال بودم منتظر بودم بریم بیرون
گفت مامانمم گفته خوبه ماشین گرفتین بچه بزارین توش بیاین خونه ما همین که گفت دلم ریخت فهمیدم دیگه حتما باید بریم خونشون بعدش هم رفتم حمام اومدم گفت بابام زنگ زده گفته منتظرتونیم گفت بهش گفتم جایی هستیم معلوم نیست کی بیایم گفته پس ما شامتون بر میداریم حتما بیاید
این خیلی خلاصه شده هست
دیگه هیچی شب اول ماشین دار شدن ما به پی پی کشیده شده و چون مامانش گفته بود ما هم باید میرفتیم امروز هم که باید بریم چند تا دکتر معلوم نیست دیگه کی بتونیم بریم تفریح
با این همه ناراحتی بچمم خیلی گریه و بی قراری میکرد و بالا میاور منم بغلم بود و تو خونه میگشتم تو اتاق هم نمیرفتم که شوهرم بیدار نشه میدونستم پستونک حالش خوب میکنه ولی از بس همه میگفتن نده می خواستم بهش ندم دیگه پیام شما ها رو که دیدم که گفتین بد نیست فقط پستونک گزاشتم دهنش و نفهمیدم کی خوابم برد 😂
اخه از دنیا اومدن بچه به این ور من اصلا یه شب هم کامل نخوابیدم

چه گارد بدیه که نسبت به پستونک دارین؟ اگر بدونید چقدر رو روان بچه بعده ها تاثیر مثبت داره یا از سندروم مرگ ناگهانی جلوگیری میکنه و هزارتا چیز خوبه دیگه ، التماس بچتون میکنین که پستونک بخواد

پستونک تا ۱ سالگی مشکلی نداره بده بهش
اگرم زیاد بالا میاره ک رفلاکس باید شیرخشک مخصوص بدی یا رژیم غذایی دکتر بده بهت یا دارو برای بچت

آخه پستونک مگه چشه بده بهش اروم میشه

منم نیاز ب محبت و درک همسرم دارم اما دریغ...

پستونک برا رفلاکسش خوبه یجور عین آدامس خوردن ما
به هضم شیر کمک میکنه

منم خیلی خستم امشب🫠
باوجود رژیم بازم حساسیتش برگشت؟

کاملا درکت میکنم
اون قسمت درک نکردن همسر رو فکر کنم اکثرا باهاش درگیرن
یکی از بچه های من کولیک داره
مادرشوهرم فکر میکنه بچه مریضه
انقدر به همسرم گفته بود که شب بچه گریه میکرد
همش همسرم میگه این بچه یه چیزیش هس
یه بار عصبی شد گفت باید بفهمیم چه مرگشه با اینکه یه چیز عادیه
بقیه چیزایی که گفتی رو هم درک میکتم
بچم شب تا صبح گریه میکرد فقط موقع شیر اروم‌میشد
امروز یه دکتر رفتم گفت هرجی شیر میخوره بهش بدید گفتم بالا میاره
گفت اشکال نداره اضافیشو بالا میاره

نمی دونم این شوهرا رو کجای دلمون بزاریم منم مشکل تو رو دارم نمی دونم به بچه برسم یا به شوهر که اخلاقش مثل بچه میمونه وقهر میکنم

ای جانم عزیزم درکت میکنم مطمن باش همه جی موقتیه و میگذره صبوری کن فک میکنی مادر بودن به همین آسونیه؟سعی کن شوهرتودقانع کنی با سیاست بروجلو