سوال:چقد متنفر شدم‌از جارییم
چقد ادم‌پررو حسود
برا گواهینامه ثبت نام کردم دیشب همسرم خونه مادرشوهر گف برا گواهینامه ثبت نامش کردیم
فوری گف منم ثبت نام کنم کجا ک فلان
شوهرم از گفته خود پشیمون شد

ماشینم‌ندارن

پررو پررو برگشته میگه منم با پراید شما یاد میگیرم و بعدش برا کلاس اینا منم بردارین از دم درمون فلان


ادم‌چقد باید پررو باشه




شوهرش گف فعلا پول ندارم خواهرشوهر برگشته میگه خودت نداری پول قبلش یکمیشو بدی بعد چک بدین برا بقیه
گف ن من پول دارم ولی اینجور چیزارو گردنم نمیگیرم خودش بده

بخدا من ۳ تومن جم کرده بودم‌خودم اونو دادم دوتومنم همسرم داد ۳ تومنشم چک دادیم گفتم یکمشو خودم‌جمع کنم بقیه شو تو بده ب همسرم‌گفتم







از صب چن بار زنگ‌زده چی شد چی شد منم همه کارامو کردم‌موند دکتر ک فردا میرم
.

با شوهرم همهاهنگ شدم
تلفنی ب جاریم گفتم شوهرم راضی نمیشد ب زور راضیش کردم و بهش گفتم تو ماشینتو نده برا یاد گرفتن میرم ماشین داداشمو چن بار یادم بده برونم
شوهرم میده ها خودش قراره یادم بده در حین اموزش

ب اون اونجوری گفتم ک چشم از ماشین ما برده سواستفاده گرا


بقران این حرفارو من خجالت میکشم ب داداشم بگم مونده بخوام ب برادرشوهر بگم باماشین تو منم یاد میکیرم
متنفر شدم ازش

۴ پاسخ

اشتبا کردی گفتین.من بشدت حساسم ب شوهرم میگم نباید برنامه هامون رو برا کسی بگی.بعضی اوقات لو میده باهاش دعوا میکنم

چتدسالتونه؟

چ حسود😑از همون اول دکش کن

شما سادگی کردید که سریع خبرای خونتونو دادید ب اونا.این مسائل اصلا ب اونا ربطی نداره ب بخواید بگید

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی جانم مامان امیرعلی جانم ۳ سالگی
امروز صبح همسرم رفت دنبال کاراش و گف من امروز تا شب کار دارم سرساختمون کارگر اورده بود خودشم یه ورش مشغول(خونه سازی داریم)نهارم جاتون خالی قرمه سبزی بار کردم و با پسرم دوتایی خوردیم و برا همسرمو بردم براش ساعت ۴ بود دیدم واقعن نیاز ب بیرون رفتن دارم پسرمو اماده کردم ساعت ۴ ونیم ماشینو برداشتم رفتیم سمت شهر بازی گفتم مامان امروز روز توعه هرچی دوست داشتی سوار شو و بخر چند بار پارسال بردم علاقه نشون نداد دیگه نبردم فقط پارک میبردم خلاصه این ک بد غذا و وابسته ک هس اونجا هم عین کنه چسبید بهم گفتم مامان پشمک میخوری؟نه😐افتاب مهتاب سوار میشی بلیط بگیرم نه😑 استخر توپ دوستداری بری نه😮‍💨 گفتم ب ماشین علاقه داره بلیط رالی ماشین گرفتم گف الا و بلا پیاده شیم من نمیخام نمیدونم ایت بچه چرااینجوریه انگار درکی از هیجان و شادی نداره اصلن یه حالیه!،عادیه؟بچه ها شماهم اینطورن؟تابستون رفتیم شمال با دوست همسرم ک پسرش سه ماه بزرگترازاینه سوار شاتل شدیم یکی کل میکشید یکی جیغ میزد پسر اون هیجانی میشد داد میزد امیرعلی تو خنثیییی ترین حالت ممکن فقط نشسته بود اومدیم خونه بعدها ازش پرسیدم با برسام یادته رفته بودیم اب بازی گف اره داد میزدیم اب میریخت رومون گفتم خوش گذشت؟گف اره😐ولی هیچ نشونه ای از خوش گذشتن ب این بچه ندیدم ، یکم غیر عادیه بنظرم
مامان محمدطاها و حلما مامان محمدطاها و حلما ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز یه کمک میخوام ازتون
من ازوقتی ازدواج کردم نزدیک به ۶ سال هست که طبقه پایین مادرشوهرم میشینم اوایل همسرم بهش اجاره ماهیانه میداد الان یکساله نمیده مادرشوهرم ازراه پله اش به حیاط ما راه داره ک وقت و بی وقت میاد پایین ک من نمیتونم استراحت کنم خیلی وقتا شده بین منو همسرم اختلاف ایجاد کرده منو همسرم همیشه دعوا داشتیم مادرم یکم ازم دوره منم با دوتا بچه خیلی خسته میشم پسرمم خیلی شیطونه واقعا شبها انرژی ندارم ک بتونم حتی شام بخورم اینجا هیچ کمکی ندارم حتی مادشوهرم نمیاد یه ساعت دختر ۵ ماهمو نگه داره ک من به کارام برسم امروز به همسرم گفتم بیا ازاینجا پاشیم بریم نزدیک مادرم خونه بگیریم اونجا مادرم پسرمو بیرون میبره میاره یا حتی بابام با ماشین میبره بیرون خیلی خوبه برای پسرم اونجا
ولی همسرم میگه پول پیش من میدم ولی تو باید بری سرکار اجاره خونه رو تو بدی
اینم بگم ک احترامات منو مادرشوهرم برداشته شده منم به شدت عصبی شدم دیگه
به نظرتون چیکار کنم؟