۱۴ پاسخ

بابا خوب ماهم آدمیم
هر چیزی ی حدی داره پیمونه هم زیادی پرش کنی سرریز میشه
ما مادرا همه اش در حال سروکله زدن با بچه هاییم
از ی طرف بچه از ی طرف کارای خونه از ی طرف کم خوابی از ی طرف رسیدگی به همسر از ی طرف غذا و شست و شو
الان هم که هوا آلوده و پر از ویروس جرئت نمیکنیم ببریمشون بیرون
ببریم سرما میخورن نبریم اعصاب برامون نمیزارن
بدبختی اینه که آخر شب میخوای ی ذره استراحت کنی حس عذاب وجدان و ناکافی بودن میره روی مخت
بچه ها توی این سن لجباز و ی دنده میشن و حرفم حرف خودشون

من هر وقت دخترم کاری میکنه که دیگه کلافه میشم سریع به این فکر میکنم که فقط ۲ سالشه و باید در حد سن خودش ازش توقع داشته باشم.الان دارن دنیا رو کشف میکنن.یاد میگیرن.همه مامانا خسته میشن.بی خوابی و کارای بچه و خونه و...ولی خب باید خودمونو کنترل کنیم دیگه. آدم امن زندگی این فسقلی ها ما هستیم و باید کنارمون حس امنیت و آرامش رو تجربه کنن عزیز

درک ندارن الان توقع نداشته باشید مثل خودمون فکر کنن دست خودشون نیست من وقتی پسرم سر یه چیزی گریه میکنه و بهانه میگیره اگه ببینم منطقی نیس بهش بدم توجه بهش نمیکنم الانم تا میبینه من میرم کارامو بکنم اونم آروم میشه هرچی خشونت داشته باشیم اوناهم لجبازتر میشن و کاراشونا تکرار میکنن

بیچاره بچه

خوب بریزه د چرا زدیش اولیه ک ریخت دیگه باید بی محلش میکردی تا خودش آروم بشه

دخترمنم دقیقا نصف شب بیدار میشه جیغ و لج میکنه

منم میزنم . ۲ روز دیگ بچه باادب تحویل جامعه میدی نه مثل بعضیا گاو بچه های با ادب مارو زیر سوال میبرن چون نمیخان به بچه چیزی بگن

اشکالی نداره حق داری

منم دیروز خیلی دعواش کردم ، آخه سر هرچیز مسخره گریه می‌کنه ، الان خیلی ناراحتم

منه روانی اصلا اعصابم نمیکشه هی طفلی رو میزنم بعدومثل سگ پشیمون میشم ولی بعد دوباره یکاری میکنه باز میزنم😔😔

خانومای گلم بحران دوسالگیه بچه هاس...درباره ش بخونید که بدونید اون لج نیس اون زدن نیس...دارن مهارت های جدید رو امتحان میکنن.حق بدین بهشون و کنترلگری زیاد نداشته باشین تا ان شاالله بگذره بسلامت...من همین اشتباه رو روی اولی کردم الان دیگه شکر خدا سعی میکنم مراقب باشم

عزیزم 🥺😔خدا آرامش به همه مون بده 🥺🙏

لجباز شدن
ماهام کم حوصله و بی اعصاب
بزرگ شه یادش میره ازین اتفاقا برا همه پیش میاد
ناراحت نباش

مثل من کم میاریم کم😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان لیموشیرینم👶 مامان لیموشیرینم👶 ۲ سالگی
بچه ها امروز میخاستم بچه هارو ببرم حموم
دخترم خیلی حموم لازم بود
پوشکش هم کثثیف بود دراومده بود لباسش
(یهو اسهال مانند شد)خلاصه بردم که حموم وقتی لباسش رو کامل درآوردم آب هم باز بود
دیدم شکمش و پشتش خیلی گرمه با خودم گفتم این چرا اینقدر گرمه نکنه تب داره حمومش کنم بدتر بشه ب سرش دستمو گذاشتم پیشونش گرم نبود ولی کله اش گرم بود اما دست و پاهاش اصلا گرمی نداشت
حمومش کردم آوردم بخابونم نخابید یکم شیرش دادم چای دادم
ب شوهرم گفتم بازی می‌کنه بذار زود پسرمو حموم کنم خودمم حموم کنم عرق کرده بودم خیس بودم
وای تا یه بچه رو حموم بدم زهر دخترم ترکید حتی وسطش ب شوهرم گفتم بیا برو سرشو بشور بیارش
گف من نمیتونم بذار یکم برگردونم برو زود بیا
رفتم زود سر پسرم رو شستم آوردم
دخترم نفسش میرفت از گریه
گرفتمش
دیگ بعدش شیرش دادم خابوندم بعد خودم رفتم حموم
تا بیام دیدم بازم بیدار شده شدید گریه می‌کنه
زود گرفتمش آروم کردم
دوباره شیر دادم بازی میکرد منم رفتم شام گذاشتم
موقع شام خوردن دیدم سرش خیلی گرمه رفتم تبش رو گرفتم دیدم۳۸.۸اینا هست
قطره نداشتم آوردم نصف شیاف رو گذاشتم نیم ساعت بعد تبش پایین اومد خابید
میگم این ویروس هست یا از دندون است
آخه دیروز ک شهرستان بودیم پسرم رف کوچه منم بچه بغلم رفتم دنبالش اصلا نیماومد تو
خیلی هم باد میاومد
هی گفتم الان بچه سرما میخوره خیلی موند تو کوچه
میگم نکنه دیروز سرما خورده خاک بر سرم😥😥😥
بخدا شام هم نخوردم هنوز یه قاشق نخورده بودم بلند شدم
دیدم تب داره دیگ داغون شدم