۹ پاسخ

مادر شوهر من برای ما یه کاری کرد این ماه یعنی به قدری شرمنده شدم انشالله زمین گیر نشه اگر بشه رو جفت چشام میزارمش

چیکار کردین با وامتون؟

مامان من و‌زن عموهام ۵سال مادربزرگم رو نگهداری کردن...انقددددرررر برکت توی زندگی هاشون اومد که اصلا گفتنی نیست

اصلا عروس نباس نگه داره پرستار بگیرن دختر

وای چه داستانی بنده خدا🥲🥲🥲🥲🥲

خیلی سخته خیلی خیلی واقعا صبر میخواد من خدا نکنه مجبور بشم چون بسیار بد دل هستم خیلی خیلی یعنی مال بچم بخوام نمونه مدفوع بگیرم صد بار اوق میزنم روده هام بهم میپیچه

خدا از اونور به راه خودت و بچه هات مياره

بچهاش باید پرستار بگیرن اصلا وظیفه عروس نیس اینکار...درسته ثواب داره ولی خب سخته

خب غذا و اینا هارو درست کنید اما دستشویی رفتن و حمام رفتن با همسرتون باشه

سوال های مرتبط

مامان نورالزهرا مامان نورالزهرا ۳ سالگی
خدا. یه لذتی به مادر داده وقتی به بچه شیر میده هورمون. ازش ترشح میشه آروم میشه. لذت میبره اینایی که بچه رفلاکس پنهان دارن. موقع شیر. دادن. بدنشون. گرم میشه. استرس میگیرن عرق میکنن دقیقا برعکس خدایا چرا این لذت. از این مادرا. گرفتی. چند روزی شیر می وشم تو شیشه یه درجه. میخوره امروز شیشه رو هم نمیگیره مثل سینه گریه میکنه. از اینور شوهرم بهم فشار میاره این بچه هیچیش نیست فقط شیر خشک بهش بده بخوره بهش میگم. فرق نمیکنه. نمیتونه. قورت بده اینا که رفلاکس پنهان دارن گلوشون ملتهب شده. درد. دارن. خدایاااا یه راهی برام باز کن یه دری برام باز کن یه دارویی به این بچه بسازه بهتر. بشه. من. خسته ام سه تا رفلاکسی بزرگ کردم با مشقت وگریه چه روزایی وشب های گذروندم دیگه. طاقت ندارم دخترم که سه سالشه فرستادم خونه. مامانم. برام گریه میکنه. طاقتش. ندارم. تو رو خدا مامانا. میخوام از ته دلتون برام دعا کنید. خدا یه راهی برام باز. کنه. خسته ام. هر کی از. تایپکم میگذره. برام دعا کنه. خدا. کمکم کنه. یه دری برام باز کنه. من. پشت درشم دارم درشو میزنم که نگاهم کنه. صدام بشنوه.
مامان آرشاوین مامان آرشاوین ۳ سالگی
یعنی کی میخواد همه چی رو روال بیوفته
از این ک هر روز صیح زود از خواب این بچه بیدارم میکنه خسته شدم
همیشه عصبیم،همیشه سردرد دارم ،یعنی کل روزمو بهم میریزه یکبار نمیشه من صبح با آرامش چشم از خواب باز کنم ،شبا ک ۱۰ ۱۱ میخوابه من باید ظرفارو بشورم ،یکم مرتب کنم خونرو بیهوش میشم ،چون بعدظهرا وقت خوابیدن ندارم، صبح هم ک دیگه بین ۷ تا۸ بیداره ،یا جیش داده ،یا گشنشه،یا کارتون میخواد ،یا بازی میخواد ،یا الکی جیع و داد میکشه ،موهامو میکشه ،میره آب باز میکنه لباسشو خیس میکنه،الان مجبور شدم بزنمش ،انقد ک روانیم کرده، یعنی با هرلحنی میگم آرشاوین بیا لباستو عوض کنم نمیاد ک نمیاد اولش با ناز و آرامش یکم بعد تند اصلا گوش نیمده حالا اگه باباش بود عین فرفر سریع میومد ،
احساس میکنم باید ی مدت جایی باشم دور از بچه و شوهر، وگرن زود نابود میشم، همیشه هم مثل افسرده هام حوصله جواب دادن تلفن ندارم حوصله صحبت طولانی ندارم منی ک عاشق گردش بودم ۱روز نمیتونستم تو خونه بمونم اصلا دلم نمیخواد پامو تو حیاط بزارم چ برسه بیرون،
بعضی وقتا میگم ناشکریه خدا بهم بچه و همسر سالم داده ناشکر نباشه اما گاهی میبینم دیگه خودمی وجود نداره چون صدمو گذاشتم تو زندگی ولی ب چشم نمیاد، یعنی شبا با درد پا کمرو گردن میخوابم صبحا هم با این دردا از خواب بیدار میشم 😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨
مامان نورالزهرا مامان نورالزهرا ۳ سالگی
ما مادرها. جایی برای درد دل نداریم غیر از خدا. وجمعی از مادرای گهواره که بعضیاشون. همدرد همن. حال هم می‌فهمن جایی نداریم. نه. دکتر. میتونه. کمک کنه. نه. مردم. نه هیچکس غیر. از خدا من سر. اون دخترم نورالزهرا یک سال ونیم رژیم بودم. فکر می‌کردم فقط وزنم کم میشه دوباره وزنم جبران میشه نمیدونستم که. از ذخایر. بدنم استفاده شده تو این یک سال ونیم نه فقط 30 کیلو از وزنم کم شد بلکه به دفعه تو بارداری سر این دختر کوچیکم. زانو درد گرفتم زانوهام موقع راه رفتن نشستن صدا میده. الان این دخترم که راه میبرم دیگه توان اون زمان ندارم. کمرم درد میکنه. زانوهام . شیر خودم میدم دوباره هم رژیمم تو این دوماه. اندازه دوسال. بهم گذشت. چون از 8 روز شروع شد. خانما. اینجا مادر باردار. هست شیر ده. هست. تو رو خدا. خانما. میخوام برام دعا کنید. بدنم بکشه این بچه بزرگ کنم خدا توان بهم. بده چون. از نظر روحی. وجسمی داغوووونم داغون. بچه مدرسه ای دارم میان از مدرسه. نمیخوام صداشون بشنوم از شدت عصبی. دختر سه ساله دارم نیاز. به. مراقبت. داره. و به نوزاد رفلاکس الرژی با یه مادر ضعیف. که دیگه. نه توان جسمی ونه روحی داره. خانما خواهش میکنم. هر کس. از تایپکم رد میشه برام دعا کنه. بتونم ادامه بدم. ودخترم زود. خوب. بشه.
مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز کلی سوال دارم در مورد بچه های همسن پسرمن اول اینکه ایا شما مغازه یا فروشگاه میرید بچه هاتون مثل پسر من اینورو اونور میرن یجا بند نمیشن باید همش دنبالش بدوأم و با غریبه ها زود جوش میخوره اصلا دوست ندارم اینطوری باشه تو مغازه میریم مثلا شکلات میبینه بدون اجازه میره برمیداره هر چی هم بهش میگم دعواش میکنم اصلا حالیش نمیشه و اینکه وقتی خونه ست همش خرابکاری و حرص در میاره خیلی خیلی شیطون شده هم هم لج و گریه میکنه واییی دیگه کم آوردم خسته شدم اصلا حرف گوش نمیده همش میگه بیا باهام بازی کن یا همش بهم چسبیده تو آشپزخونه که کار دارم میاد پیشم از کنارم تکون نمیخوره دوست ندارم انقد بهم وابسته باشه میگم برو با ماشینات بازی کن میگه تو هم بیا بیرون که میریم از دماغمون در میاره گریه و دادو بیداد که ماشین میخواد بعد که میخریم براش میاره خونه اصلا نگاش نمیکنه چند روز هم فقط با برنامه کودک آروم میشه و میشینه نگاه و کاریم نداره.. کلی براش داستان و شعر میخونم در این مورد اصلا توجه نمیکنه باز کار خودشو میکنه موندم دیگه چطوری بهش حالی کنم بخوام دعواش کنم هم تا دوساعت فقط نق میزنه و گریه میکنه خسته شدم دیگه... 🤷‍♀️🤦‍♀️😮‍💨😥