سلام خانوما صبح بخیر



خانواده شوهر من رسم اینو که بزن پول بدن رو ندارن بعد ما شش ساله ازدواج کردیم طبق همون عادتی که شوهرم داره اصلا به من پول نمیده بعد من لباس نداشتم تنم کنم شوهرمم نمیخرید میگفت باشه بعد باشه بعد منم از همسایه مامانم قسطی خریدم الان یک ساله دیگه لباس نخریدم یک تومن از پولش مونده هربار شوهرمو میگم صد تومن بده دویست تومن بده انقد غر غر میکنه که ادمو به مرگ راضی میکنه یا مثلا بابام بهم پول داد منم رفتم برای خودم ساعت هوشمند خریدم پولو به قرضم ندادم چون بابام داده بود اگه شوهرم میداد میدادم به قرضم بعد همینو انقد غر غر کرد که من سه روز تو خونه نون خشک ضایعات میخوردم تا به قول خودش پول ساعت جور بشه هرچی میگفتم بابام خریده میگفت نه اون پول تو کارتت بوده نباید خرج میکردی اینم تو پرانتز بگم همیشه بهترین غذا ها و بهترین رستوران ها میبره مارو وقتی میریم خرید بهترین میوه هارو میخره ولی از این بابت که برای من لباس بخره یا پول بده بشدت گارد داره مثلا من الان یدونه مانتو دارم پارس فقط همونو نیپوشم چون ندارم همه بهم میخندن بعد من دیشب دیدم ابروم داره میره جای قسطام گفت قبض پرداخت کن و گوشت خریدیم پول گوشتو واریز کن منم برای خودم دویست تومن زدم پیامشو حذف کردم امروز پیام داده چرا پول از حسابم کم شده منم اول انکار کردم بعدم پیام پایین رو دادم حالا بنظرتون چجوری بهش بفهمونم که باید پول بده ی مدت شبی چهل تومن بهم میداد بعد منو مجبور میکرد که شوینده بهداشتی خونه رو من بخرم اخرش هیچی برای خودم نمیموند

تصویر
۲۱ پاسخ

رسم؟ رسم چیه حق قانونیه تو هستش
بگو دزدی؟ تو حق قانونی و شرعیه منو میخوری و نمیدی این دزدیه تو نفقه ی منو باید پرداخت کنی باید بدی
رسمه چی؟ انقدر فشار بیار و غر بزن تا بده
بگو وظیفته تو که خرج منو بده اما میدونی وظیفه ی من کارکردن و ظرف شیتن و غذا پختن نیست ولی برای خانوادم میکنم باید پولمو بدی حق منو بدی من رسم حالیم نیست
بعدم دیگه کار خونه نکن بهش بگو پول بده کارگر بیار

دزدی نیست حق خودت بوده برداشتی
اومد زر زد بگو حقم بود برداشتم
کلفت گرفته آشپزی بشوربساب بجه داری مجانی کنه براش

شوهرم منم همینجوری بود دیگه کم کم خوب شد الانم خودش بهم گفته روزی 100تومن از حسابم وردار برا خدت از 100بیشتر ورداری همونم دیگ نمیزارم ورداری
منم با همون روزی 100تمن همه قرضا کارامو میکنم هنو یارانمم هست

راستش شوهرمنم پول نمیداد باهاش حرف زدم گفتم زنای مردم هرروز آرایشگاهو پیش خیاطن من اینارو خودم انجام میدم پولشونو بایدبه من بدی زیاد مقاومت نکرد خدایی یارانه رو از اون به بعد به من میده

عزیزم از حرف زدنت خوشم نیامد بهش گفتی تو برده جنسی پول بده این حقیر ت می کنه این درمانده است می کنه خیلی راحت بگو تو پول ندی باید از بابام بگیرم همون لحظه تماس بگیر به بابات بگو بابا دویست هزار بزن روی کارت این مردک تا حساب کار دستش بیا

از همون اول اینکارو باید میکردی عادت شده براش دزدی هم حساب نمیشه حقت بوده تازه کم هم هست

بگو میخای خرج ندی میزارم میرم خونه بابام

اخواستی بگی اولا دزدی نیست.اما وظیفه هرچی که رن وبچه نیاز دارن براشون فراهم کنی پس میری کار ب اچی خودتم چیزی لباسی بخواهی همین طور صبر میکنی نمیخری

خیلی رو دادی بهش باید جلوشو بگیری وگرنه داغون میشی پس فردا دخترت بزرگ میشه خواسته هاش بیشتر بعد میمونی حرص میخوری
توهم محرومش کن سخت بگیر محل نده
یا با زبون بگیرش

خوبکاری کردی. حرف خوبیم بهش زدی
کلا جلو مردا باید پیاز داغشو زیاااد کرد مثلا یه بار الکی بگو با دوستام رفتیم بیرون هرکسی چیزی سفارش داده من پول نداشتم بهونه جور کردم که بابد برگردم خونه.....گریه کن و بعد اون داستانم باهاش سرد برخورد کن

وای نمیگفتی ک بر داشتی این یه بار دیگه اعتماد نمیکنه پولم ار کارتش کم بشه حتی اگه کار توام نباشه میاد گردن تورو میگیره

کاش خودت درآمد داشتی

بگو اگه ندی میرم سرکار

اینقدبهش بگوتابفهمه بگوزن درماه به یه چیزهایی احتیاج داره که خودش،بره بخره مثلن آبرسانی شوینده ای شرتی،جورایی

شوهرت کارش چیه مگه

مگه تو این دور زمونه میشه جیب زنو بی پول گزاشت

وااااا چ مردااا😑😐😐😐

اینطوری که نمیشه
مجبورش کن ماهانه یه پولی بزنه ب حسابت دیگه چی بخری باهاش به اون ربطی نداره واقعا
بگو آبروی تو میره که من یساله بدهکارم و قسطامو ندادم
و اینکه دزدی نیست خونه خودتی و حساب شوهرت که وظیفه داره خرجت کنه و نمیکنه و اون پول هرچند کم حقته

خوبکاری کردی

چقدر بد💔

نا گفته نمونه هرکی شوهر منو میبینه میگه وای چقد دست و دل بازه نمیدونم تو خونه مارو کشته بیرون مردمو

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان دلآنا ( نازگل ) مامان دلآنا ( نازگل ) ۲ سالگی
سلام مامانا
اومدم دلانارو تدریجی از شیر بگیرم انقدر بی قراری کرد مجبور شدم یهو گرفتم از شنبه هفته قبل درگیرشم
سه چهار روز فقط شبا بهش نمیدادم بعد تو روز میدادمش
شب انقد گریه میکرد خب براش عجیب بود چرا مامان روز میده شب نمیده
دیگه کلا گرفتم ازش الان امروز که شنبس تقریبا چهار روزه که کامل گرفتم خودم یکم بهترم دلآناهم داره کنار میاد کم کم
و اینم بگم هییییچ روشی رو دختر من جواب نداد جز تلخک زدن
قبلش بهش میگفتم مامان تو بزرگ شدی دیگه می‌می نخور اصلا تعریفی از حرفم نداشت بچس منطق سرش نمیشه که
چسبم زدم چنان گریه کرد که دیگه نزدم اصلا
ولی تلخک که زدم اومد یکم مزه کرد بعد گفت بده گفتم آره مامان خراب شده تلخ شده بگذریم که اولش گفت بریم بشوریمش😂 یعنی انقد بچه‌های الان باهوشن 😍
دیگه گفتم نمیشه بشوریش مامان کلا تلخ شده دیگه از بعد اون هی ازم می‌می میخواست میگفتم باشه تا میومد بخوره خودش میگفت وَی خراب شده تلخ شده
شباهم گریه میکنه ولی دیگه داره کنار میاد که خراب شده و ترکش کرده و برا دلآنا تلخک بهترین روش ترک شیر بود🥲
ولی خب خیلی لاغر و ضعیف شده
دکتر دارو داده برا کمبود ویتامیناش تامین شه ولی دلآنا اشتها غذاشم کم شده
میگم اشکال نداره بهش اشتها آور بدم ؟
میترسم بدم بیشتر گریه کنه شبا آخه چیزی نمیخوره