ی سوال از مامانایی ک چندتا بچه دارید ۲ ب بالا یا حتی ۲ تا

واقعا از زندگیتون‌چیزی متوجه میشید؟؟
ببین کاری ب بد بودن یا خوب بودن این قضیه ندارم واقعا برام سواله
چون اکثرا ما با یکی اینجوری شدیم ک هیچی از زندگیمون متوجه نمیشیم انگار ززمان فقط داره میگذره ب طور مثال منی ک دختر ازادی ببودم الان شدم یه زندانی ک صبح تا شب تو خونه داره خدمت رسانی میکنه
بازم شکر
ولی همش‌میگم یعنی اونا ک‌ چندتا دارن چ حسی دارن
من معتقدم زنای قدیم‌ک زیاد میاوردن درواقع اصلا بچه بزرگ‌نمیکردن مثل الانه ما یعنی بچه خودش بزرگ‌میشد نه مثل ما دق خوردن یا نخوردنشو میکشیدن صبح تا شب تو کوچه مشغول بازی شبم‌میومدن انقد خسته بودن ک میفتادن بیهوش حتی الانم ازشون بپرسی میگن اصن نفهمبدیم‌چجوری بزرگ شدن و واقعا ام راست میگن
ولی ما الان صدمونو واسه یکی میزاریم و دیگه جونی نمیمونه ک بخایم‌حتی ب بعدی فکر کنیم من ب شخصه راضی ام ک صدمو میزارم واسش چون نمیخام مثل هزاران ادم بزرگی ک بچه قدیم بودن سرشار از کمبود محبت و بعضا عقده بزرگ شن
من حتی دیدم ی سری خانومای امروزی هم‌ک بچه زیاد دارن فوق العاده نسبت بهشون بیخیالن
نمیدونم شایدم اونا درست رفتار میکنن و ما زیادی داریم ب خودمون سخت میگیریم
فقط ی چیزی رو خوب میدونم اونم اینکه بخای مثل ما خودتو کامل وقف بچه کنی هیچوقت حتی ب فکرت هم‌نمیزاری برسه ک چندتا بچه داشته باشی چون دراین صورت این تو هستی ک دیگه شخصیت اصلی خودت ب عنوان یک زن رو فراموش میکنی
اونم با بچه های الان ک ماشالله فوق العاده باهوشن و زمین تا اسمون با قدبم یا حتی دهه ۹۰ هم فرق میکنن

۱۴ پاسخ

من کساییو دیدم دور و بر خودم ک همسن خودم هستن و ۳تا بچه دارن
یکیشون ۴۰سالم نداره و ۶تا بچه داره و یکی دیگشون باوجود پیشرفت و توانایی زیاد و مهارت در هر زمینه ک واقعا درست داشتم مادرم باشه و سنی هم نداره دارای ۷فرزند ک اخریش دوماهشه فکرکنم

اینا زنای حالایی و بچهاشونم امروزین ولی خیلی دلسوز تر و بامهارت تر از منه تک بچه ای زندگیشونو مدیریت میکنن
خیلی ارامش خاطر بالا، روحیه فوی، سحرخیز، پرتلاش ، حتی تو فرزند پروری بیستن ک همچی دانن و حساس...فرزنداشونم عالی و باتربیت درست بزرگ شدن

میدونی ی نقطه مشترک تو همشون بود ک خیلی باتقوا و معتقد بخدا و اهل بیت هستن ...خیلی دلشون ارومه ب خدا و خیلی حس خوبی القا میکنن بهمه ک من خودم عاشقشونم....اخلاق و کردار خوب و ظاهر و باطن زندگیشون بوی خدا و برکت میده....من فکرمیکنم عنایت ویژه ای خدا ب اینجور افراد داره ک واقعا از ته دل بهش ایمان دارن
حتی خودم ترغیب شدم برای فرزند بعدی

چون ن تنها فرزند بیشتر مانع زندگیشون نشده بلکه شاداب ترن....واقعا هم بخور و نمیر زندگی نمیکنن ، برکت تو مال و رزقشون زیاده...امکانات خوبی دارن در خد اندازه ن در حد ضعیف

بنظرم سبک زندگیامون بسیار غلط شده، قوه جسمانی زن تحلیل رفته با سبک غلط خوراک و همچی....مزاجهامون رو ب سرد و خشکه بجای گرم و مرطوب....افسردگی...و غیره

ببین من الان دو تا دارم و قصد سومی هم دارم اگه خدا بخواد... ما الان قطعا نمی‌تونیم مثل قدیمیا زندگی کنیم اما این که صدتو بذاری دیگه نمیتونی مادر یه بچه دیگه باشی درست نیست... فک کنم چون تجربه اش نکردی اینجوری میگی ... آدم بعد هر بار مادر شدن تکمیل تر میشه صدت میشه دویست دوبستت میشه سیصد نمیخوام رویایی حرف بزنم اما خودمو بخوام مثال بزنم الان وقت آزادم خیلی بیشتره به نسبت وقتی که مامان یه بچه بودم چون با هم مشغول میشن بعد مثلا اون موقع برا یه نفر خوراکی میذاشتی الان برا دو تا ...خیلی انرژی از آدم نمیگیره
در واقع وقتی آدم میپذیره مادر باشه به سری محدودیت ها و مسئولیت ها و دغدغه هایی پیدا می‌کنه که از لحظه انعقاد نطفه تا لحظه آخر زندگی باهاشه ... دیگه خیلی با تعداد بچه ها این تغییر نمیکنه فقط تکرار میشه که خب همزمان با سختیاش شیرینی هاشم تکرار میشه
من الان همه کارامم انجام میدم با هم بیرون هم میریم همه جا ، خرید و مسافرت و ... کمک هم ندارم غیر همسرم بچه های آرومی هم ندارم ... ولی این سبک زندگی رو بیشتر میپسندم

والا به نظرم به خود آدم بستگی داره که چقدر زندگی و سخت بگیری
من هر روز بیرونم
هم به کارای خونه میرسم هم دور میزنیم بیرون هم باشگاه میرم هم تفریح دارم ..

من دوتا دارم خیلیییییی راضی ام خیلی زندگیم شادتر هست
سخت هستا نمیگم همه چی گبل وبلبله ولی ارزششو داره

آره عزیزم هر هفته برنامه تفریح ما برقراره..مسافرت هم همینطور. حتی بخام مهمونی برم همسرم بچه هارو نگه میداره .عروسی.دورهمی.کلا همسرم کمک حالمِ.خداروشکر مشکلی ندارم اصلا

من خودم به شخصه ظرفیت و نیاز وتوانم همین یدونه دختر بود خداروشکر که دارمش و به هیچ عنوان نخاهم بچه داشت دیگه دلایلم برای خودم کاملا قانع کنندس و هیچ احدی نمیتونه منصرفم کنه

بخدا ک هیچ کس راضی نیست مخصوصا اگر هنوز کوچیک باشن مگر اینکه بزرگ شده باشن یادشون رفته باشه

تاپیک آخرم و بخون حالم و ببین

من که خیلی پشیمونم بچه اوردم صب تا شب تو خونه زندانیم شوهر دیر میاد خونه اصلا بچه نگه نمیداره
بچم بشدت شر و پیش فعاله خونم شده مثل طویله همه چیو جمع کرد ک نشکونه
تو ۲۶ سالگی روحیمو از دست دادم
دیگ ن س.ک.س لایف داریم ن چیزی جاهامونم جدا شدع هیچ محبتی از همسرم نمیبینم
خدا لعنت کنه اونی ک گفت بچه بیارید زندگیتون رنگ میگیره
رابطه ما بعد از بچع کلا نابود شد....💔

من تواطرافیان دیدم اونایی ک ی بچه دارن خیلی درگیرن و اون بچه حالا توسن های بالاتر ۷ سال واینا اصلا خوشحال نیست ،اما طرف سه تابچه داره دوتاداره تابستون بیرون رفتنا وهمه چیزشون به جا همه چیزشون بهتر ازما بوده ک یه بچه داریم
به نظرمن به یکی یاچندتابودن نیست ،به توانایی مادره ،به همکاری پدره
من به شخصه فامیلای پدریم مرداشون خیلی کمک خانومشون میکنن
ظرف میشورن ،لباس پهن کنن بچه بخوابونن ،بابچه بازی کنن تاخسته بشه ،بچه روتومهمونی بگیرن و خیلی کارای دیگه
اما همسرمن حتی آب هم ک میخوادبخوره باید من بدم بهش ،خب من باهمچین وضعیتی قطعابه بچه دوم فکرنمیکنم

عزیزم بستگی به بچه داره بعضی بچه ها خیلی خیلی آروم و بی دردسر هستن بعضی بچه ها واقعا شیطون و اذیت کن هستن
من خودم همیشه میگفتن ۴ تا می‌خوام الان ماشالا ماشالا از بس پسرم شیطون هست میگم همین یکی رو خدا برام نگهداره نمی‌خوام دیگه

عزیزم همه مامانا وضعشون همینه چه اونایی ک یدونه بچه دارن چه اونایی ک چندتا دارن من دوتا شیر ب شیر دارم سه وپنج ساله خیلی نمیتونم بخودم برسم ولی از لحاظ بیرون رفتن اینا توخونه نمیمونم خونه فامیل و آشنا اونایی ک بچه دارن میرم اونام میان بچه ها باهم بازی میکنن هم حال خودم خوب میشه هم بچه ها تو خونه نمون اینجوری وضعیت خسته کننده میشه برات یدونه بچه خییئیلی راحته بزرگ کردنش من با دوتا پدرم دراومده ولی صبرمیکنم دیگه چاره چیه

اره واقعاااا با یه بچه سخته چه برسه دو تا یا سه تا

من دوتا بچه پشت سرهم دارم
به ظاهرم خیلی میرسم ولی از درون چه جسمی چه روحی داغونم
خودمو پیر میکنم سر بچه ها
تمامِ اطرافیانم میگن خیلییییی حوصله داری و فداکاری میکنی واسه بچه ها یعنی هرکی دیدتم میگه . چ غریبه چ اشنا .

سوال های مرتبط

مامان 🩵Alireza&baby مامان 🩵Alireza&baby هفته هشتم بارداری