۲۵ پاسخ

من خودم تک فرزندی رو دوست دارم تمام وقتمو برای همون میزارم اگه دوتا داشته باشم هرچقد محبتش برابر باشه بازم حسودی و اینا میشه نظر من اینه
ولی اگه شرایطشو دارید و خیلی هم خوشتون میاد چرا ک ن دست ب کار شو 🤩

من برعکس شما دیر ازدواج کردم دیرم بچه اوردم با این که بچه دوست دارم اما همین یکی برام کافیه خیلی هنر کنم وقتمو واسه این بزارم. میخوام بگم ببین شرایط خودت چجوریه اینکه مشورت میکنی خوبه اما تهش خودت باید نتیجه بگیری
هم جوانی هم خیلی وقت داری واسه بچه دوم. ولی بازم در اخر خودت باید با خودت کنار بیای.

عزیزم اگه شرایط مالی و روحی اش رو دارین بچه دوم بیارین. کاری به حرف بقیه نداشته باش. فاصله سنی شون هم خوبه

خیلی جیگره تین علیرضاخان
یه خواهر خدا بهش بده الهی

من با اینکه دخترم خیلی شیطونه دو ماهه داریم اقدام میکنیم فعلا خدا نخواسته ولی دوست دارم چون میخوام هم بازی بشن
تک بچه ای خیلی بده

همه چی به خودت بستگی داره به بقیه چیکار داری هرکار دلت میخاد بکن

به نظرم کمکی داری خوبه
اتفاقا کوچیک که هستش کلی باهم بازی میکنن منم مثل شمافکرمیکردم سخته ولی دلو زدم به دریا وباردارشدم الانم دخترم ۲۱روزه دنیااومده😍
و واقعا ازاین تصمیمی که گرفتم خوشحالم فقط و فقط کمکی داشته باشی اوکیه
به نظرم تفاوت سنی زیادبین بچه هااصلاخوب نیس چون هرکدوم عالمی داره وبه دردهم نمیخورن

من یه دختر نه ساله دارم پسرمم کم مونده سه سالش بشه .و الان به شدت به فکر سومی ام جونم در میره واسه نینی 🥰🤗

من که دیر ازدواج کردم و دیر بچه اوردم اگر برگردم زود ازدواج میکنم و بچه میارم. قدر بدون و دو دل نشو. مطمئن باش بقیه به یک سردرد خودشون خیلی بیشتر اهمیت میدن تا کل زندگی شما حرف هم که باد هواست

اگر بچه دوست داری بیار اما هیچ وقت نگو برا اولی آوردم من ندیدم هیچ دو خواهر برادر پشت سر هم تو بزرگسالیکه از هم دلخوری و کینه بچگی نداشته باشن
خودت دوست داری بیار بسم الله اما نه به اولی بگو این رو آوردم همبازی تو شه نه به دومی بگو اولی تکیه گاهتخودت مادر خوبی برا هر دو باش

از ی مامان دهه هفتادی دو بچه ای بگم سخته ولی بچه اول خیلی مستقل خوب میشه حسودیم داره دختر من اوایل خیلی حسودی میکرد الان غلت میزنه میخنده دست ب موهاش میزنه خیلی خوشش میاد هعی میگه مامان ابجی بغل بده پاشو بوس کنم و هر رفتاری واسه دومی انجام میدم واسه اولیم همون رفتار چ بوس چ قربون صدقه و این حس حسودی رو نسبت به ابجیش کم کردم

ببخشید پس خودت چی جوونیت چی ،فکر فقط همبازی هستی برا بچه ت،فردا پشیمون میشی تو الان جوونی باید بگردی عمرت پای بچه نذار تازه ده پانزده سال وقت داری

الان هرکسی با توجه به شرایط خودش نظر میده مثل من که دوتا بچه دارم و اصلللللا پیشنهاد نمیکنم به هیچکس

اگه از لحاظ مالی و روحی آماده ای حوصلت میکشه بیار بزار باهم بزرگ شن حرف مردمم به درک من هیچوقت حرف مردم برام مهم نیست
مهم خودتی و شوهرت وسلام

من ی پسر ۲سال د ۹ ماه دارم
ی دختر ۷ ماهه
سخته یکم باید برنامه ریزی کنی
حوصلهد ب خرج بدی
ولی خیلی قشنگه خبلی

منم سنم کمه ۲۵ سالمه زیادم عاشق بچه نیستم و دوس داشتم دوتا داشته باشم و تصمیم گرفتم با اختلاف سنی کم باشن تا همبازی باشن الان دخترم دوسالو هفت ماهشه ۱۱هفته باردارم بعضی وقتا خیلی استرس آینده و دوتا بچه رو میگیرم

خدایاااا تو از من بدتری پس 🥰🥰😅
منم عاشققق بچه ام دلم میره واسه نی نی
نه اینکه تا کوچیکه خوبه و بزرگ بشه بیخیالش بشم نه تو هر سنی یجور خاصی دلنشینن 💓
کار با حرف بقیه نداشته باش اگه ازدواج نکرده بودی یه چیزی دیگه ثمره ازدواج میشه این آقای خوشتیپتون 🤩🤩
یه دخمل نازم بیاری ۳ هیچ ازبقیه جلوتری
به خودت افتخار کن 💞

دوتابچه پشت سرهم خیلی خیلی سخته

من اطرافم که دیدم همش باهم دعوا میکنن نمیسازن یخورده سخته و فقط بعنوان همبازی نبین خیلی باهم دعوا هم میکنن تا بزرگتر بشن هردو متوجه بشن من خودم اگ بخوام بیارم پسرم شیش سالش شد بعد

من متولد ۷۹ام عزیزم
الانم دوتا بچه دارم
و الان راضی ام
افسردگی گرفتم
حاملگی های سختم داشتم
اما راضیم
چون بهرحال دوتا بچه میخواستم که با هم بزرگ شن
بعد دوست داشتم دوران بچه کوچیک داشتنم یکبار بگذره مثلا پوشک کردن و سرما نخوردن و غذای بچه و فرش و مبل کثیف و ریخت و پاس و بعدش بتونم به خودم برسم
برا همین تحملش برام راحت تره میگم چند سال دیگه غصه این چیزا رو ندارم یا بچه بیارم از اول شروع بشه

من خودم دوتا پشت سر هم دارم الان که باهم بازی میکنن میگم خدا را شکر که باهم بزرگ میشن
البته سنت خوبه برا بارداری
اگه دوست داری اقدام کن

چون کمکی داری راحت به کارات میرسی اینو میگی

عزیزم ۲۴ سالته بیار بنظرم ولی بازم خود دانی
من رفتم تو ۲۰ سال
الان نمیارم تا خودم یکم زندگی کنم حداقل 🥲

من یه مامانم که پسرم ۱۳ سالشه و دخترم ۲ سال و نیم به نظرم اگه شرایطش رو دارین یکی دیگه بیارین هم بازی باشن خیلی بهتره من از اینکه دیر باردار شدم و پسرم سالها تنها بود خیلی پشیمونم

چندسالته
من خدا قهرش نیاد از من
از بچه متنفرم 🥲
جوری که اگر خدانکنه زبونم لال بچه دوم داشته باشم
قرص میخورم بمیرم
خدایا تمام بدنم لرزه میگم اینقدر بدم میاد 😄

سوال های مرتبط

مامان کوچولوهای قشنگم مامان کوچولوهای قشنگم ۲ سالگی
۴ساله ازدواح کردم
موقعی که ازدواح کردم تو کرونا بود رفتیم محضر عقد خوندیم و اومدیم خونه بقیه هم رفتن خونه
۸ماه بعد عروسی هم باردار شدم (چون سه ماه بعد عقد پریود نشدم یهو و فکر کردم حامله ام و اینا بعد دکتر گفت تنبلی تخمدان دارم بعد به همسرم گفتم گفت‌ بخاطر این مشکلت زود باید بچه بیاری که بعدش ۴-۵ماه تو اقدام بود تا با دارو دوقلوهارو باردار شدم بعد الان میگه منظورم اینقدر زود نبود بعد این همه سختی بزرگ کردن بچه ها )تو دوران عقد چوم کرونا بود هیچ جا نرفتیم نه سینمایی نه کافه ای نه رستورانی نه مسافرتی
به دلیل بارداری دوقلوها عروسی هم نتونستم بگیرم چون پرخطر بود و ۹ماه استراحت مطلق بودم الان خیلی به دلم مونده عروسی نگرفتم
همون موقع که گفت زود باید بچه بیاری خودم در مورد تنبلی تخمدان تحقیق کردم خیلی ترسیدم که نازا باشم و ۲-۳ماه هرشب بحث داشتیم سر بچه من میگفتم اقدام کنیم چون ترسیده بودم نتونم بچه بیارم هیچوقت
یه ماه دیگه مادرشوهرم و پدرشوهرم و برادرشوهر مجردم میرن مشهر با قطار
همسرم میگه هم قیمتش خوبه هم مامانشون اینا دست کمک هستن
ولی خانوادشون خیلی آشوب میکنن تا بچه یه ذره آشوب کنه میگن چشه یا میگن بیا بچه رو اینجور اونجور کن مثلا هربار تلفن من کسی زنگ بزنه مادرشوهرم میگه کی بود
من گفتم خردادماه اوج گرما سه تا بچه کوچیک ببرم کجا
بعد هم نمیخوام کسی همرام مسافرت بیاد
همسرم میگه یکی بالاخره باید همراهمون بیاد میگم هروقت بچه ها بزرگ شدن میریم
آخه مادرم هم کمردرد و پادرد هس
حتی برا زایمان هم نیومد کمکم خودم سه تا بچه رو تر و خشک کردم و میکنم
مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۲ سالگی
من زیاد دست ب قلمم‌خوب نیست نمیتونم خوب بنویسم ولی دیشب دیر خوابیدم این‌متنتو نوشتم

قلب از اینکه زایمان کنم هرکی بهم میگفت تا میتونی بخور بخواب که بچه بیاد رنگ ارامش نمیبینی پیش خودم میگفتم چی میگه این بابا بچه ام میخوابه منم باهاش میخوابم..
تا اینکه زایمان کردم بچه اومد
از اون روز ب بعد حرفشو درک کردم
منظور از ارامش خوابیدن بدون فکر کردن ب بچه بود گردش با فکر ازاد بود فهمیدم که چقدر میتونه خوابت سبک باشه بدون اینکه خودت بفهمی
پسرم ک اومد هرشب هرشب بهش فکر میکنم
غذا میخورع بهش فکر میکنم غذا نپره گلوش
میخوابه بهش فکر میکنم ک تو خواب جاییش درد نگیره من خواب باشم
بیرون میرم چندساعت تنهاش میزارم بهش فکر میکنم نکنه گشنه باشه بعش غذا بدن بپره گلوش
نکنه خودشو کثیف کنه نکنه چیزیش بشه
پسرم ک اومد با خودش امید ب زندگی اورد
زندگی قبل از رایان‌یادم نمیاد حس‌میکنم از وقتی بدنیا اومدم رایان کنارم بوده
میفهمم که ی خوراکی خریدن برا رایان چقدر خوشحالم میکنه میفهمم که پارک رفتن چقدر لذت بخشه میفهمم بازی کردن با ی بچه کوچیک چقدر حس خوبی داره میفهمم‌که ی بچه چقدر تورا واقعی دوست داره

همیشه هرشب قبل از خواب با خدای خودم حرف میزنم یکم از حرفامو اینجا میگم
خدایا روزی هزاران بارشکرمیکنم برای وجود رایان خدایا برای وجودش خنده اش سلامتش خوشحالیش شکرت

خدایا هیچ مادری داغ بچشو نبینه
خدایا هیچ بچه ای سرما خوردگی ساده ایم نخوره که ی مادر مریض میشه از ترس
خدایا خودت نگهدارومراقب همه‌ی بچها باش
خدایا شکرتت برای وجود پسرم‌رایان
♥️🫂🥹🧿😍