سوال های مرتبط

مامان اوین مامان اوین ۵ سالگی
سلام مامانای قوی و با تجدبه ی عزیز،دوستای ۵،۶ساله و همدمای این سالای من که تنها و بدون کمک افراد درجه ی یک خودم و همسرم دخترم رو تا امروز بزرگ کردم ،یه راهنمایی کامل و دقیقی که اگه هرکی خدایی نکرده این اواخر داشته میخواستم....دخترم از دیروز غروب دلدرد و دلپیچه به همراه حالت تهوع شدید اما بدون استفراغ داره،دیشب بهش شربت دیسیکلومین،شربت دمیترون و شیاف گذاشتم و بردمش زیر دوش و کلا همه چیزش خوب شد و تا ساعت ۱۱صبح امروز خوابید اما ۱۱ با دلپیچه و درد شدید از خواب بیدار شد و دوباره اون دوتا شربت رو دادم و تا اثر کرد ۸۰ درصد درداش بهتر شد اما هر چند دقیقه انگار دلش پیچ میخوره و میگه و بعد قطع میشه،اسهال نیست،به نظرتون چی شده و چه داروهایی براش خوبه که زودتر جواب بده و اگه کسی خدایی نکرده این مشکل رو داشته و دکتر برده چه داروهایی تجویز شده؟ممنون از کمک و همراهی همه ی شما عشقای قوی و خواهش میکنم زودترین حالت ممکن بهم جواب بدید و با راهنمایی ها و تجربیاتتون کمکم کنید ممنونم🙏🙏🙏🙏🙏🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂❤❤❤❤❤❤❤❤🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم