۹ پاسخ

میگن پسرا اینجوریه ولی منکه دخترم اینکارارو میکنه چی 🥺😵‍💫😵‍💫خیلی خراب کارع

پسر منم شیطونه بعد هر غذا نمیفهمیم چی خوردیم بماند از سوزش سردل هم بایدمتفورمین بخوریم

دختر منم همینه

آره پسر منم از ۶ ماهگی همینجوریه هنوزم خوب نشده تازه بدترم شده هی بزرگ تر میشه کارای جدید تر یاده میگیره چایی هارو میزارم رو بخاری ک چپه نکنه انقد قد بلندی میکنه نمیرسه اسباب بازی هاشو پرت میکنه و بندازه از اون بالا هرچیم‌ک دم دستش باشه پرت میکنه برخلاف خاستم عمل کنی یاد گرفته میزنه یا دم دستش باشه چیزی پرت میکنه سر غذا خوردنم ک نگم دیشب سر شیشه آبلیمو پدرمون در آورد میخاس چپه کنه

خودتون بشینید رو میز ناهار خوری غذا و چای و عصرونه بخورید . بچه رم بنشون رو صندلی غذای خودش. سهم غذا و خوراکیشو بزار جلوش‌ همه با هم بخورید .

من روروئکش رو قسمت جلوییش رو برداشتم هر زمان می خوام غذا بخورم‌ می زارم داخلش با پام می گیرمش تا بشه یه لقمه غذا بخورم خودم
چایی هم چند ماه تو خونه نمی زارم رو اپن وایمیستیم می خوریم بعد می شینیم

پسر منم شره و شیطون
ولی من زمانی که فهمیده بود و میخواست دست بزنه به کتری و قوری داغ گذاشتم دستشو بزنه خودش دستشو زد سوخت دیگم تا الان ندیدم دست بزنه هر جاییم که میریم کتری قوری داغ ببینه دورش میچرخه ولی دست نمیزنه
دستشم نسوخت فقط انگشتشو آروم زد دید داغه دیگه نزدیکش نرفت

پپس من چی بگم که ۲قلو پسرن.ما از وقتی اینا به چهاردست پا افتادن سر سفره نشستن شده آرزومون.الان بچه ها از مدرسه اومدن رو اپن همه چیزو اماده گذاشتم سرپا غذا میخورین.یا این که یکی میبردوشون تو اتاق تا بقیه غذا بخورن بعد اون یه نفر بیاد.همه چیزو جمع کردم هیچی توخونه نیست جز اسباب بازی هاشون

پسر منم ابنحوریه یعنی یه wcاز دستش نمیتونم برم موقع غذا ک زهرمار ادم میکنه

سوال های مرتبط

مامان ایلیای من🫀 مامان ایلیای من🫀 ۱۱ ماهگی
تو تصوراتم بچه داری انقد سخت نبود بچه ام انقد بچه ی بدقلق و خسته کننده ای نبود نمیدونم اگه شوهرم از این مردایی بود که کمک نمیدن یا صبح تا شب سرکار بود من واقعا چجوری باید دووم میاوردم؟همین الانم جفتمون کم آوردیم دوتا آدم با همدیگه نمیتونیم یه بچه رو هندل کنیم چه برسه یه نفر بودم با بچه ای که نه شب درست میخوابه نه روز چیکار باید میکردم؟چجوری باید زنده می موندم اصلا وقتی همین الانم کل خواب مفیدم تو ۲۴ ساعت ۳ ساعته😑فکر میکنم رفلاکسش هیچوقت خوب نمیشه خوابیدنش هیچوقت خوب نمیشه غذا نخوردنش هیچوقت خوب نمیشه نق زدنش و نخوابیدنش هیچوقت خوب نمیشه من هیچوقت دلم تک فرزندی نمیخواست ولی الان فقط میخوام بگذره این روزا تموم شه دلم میخواد بپرم ۱۰ سال دیگه و دیگه هیچوقت این روزا تکرار نشه دلم میخواد ببینم خودش نشسته داره غذا میخوره باهامون سر سفره بدون بالا آوردن بدون عوق زدن بدون نق زدن واقعا گریه ام میاد که همچین چیزی برام آرزوعه خیلی خسته شدم