همش میگم اگه این پسرم نبود چقدر با دخترم میتونستم حال کنم بیرون برم با مترو اینور اونور ولی الان این بچه دست وپام‌ رو بسته خونه نشینم کرده

توروخدا ناشکر نباش شما خواستین بچه دوم بیاد اون طفلی ک خودش نخواسته
برو پیش مشاور افسردگی بعد زایمان گرفتی اون طفلی گناه داره بخدا باید توالان بهش محبت کنی آغوشش بگیری

انشالله هوا گرمتر شد بزارش کالسکه و با دخترت هم همه جا برین

سلام مامانا تورو خدا التماستون می‌کنم به پاتون میفتم تورو خدا اگه شیرخشک اصاف بچتون نندازین دور اگه نمیخوره نخواستید بهم بدین ازتون خواهش می‌کنم بقران نیازمندم تورو خدا صدقه سرخودتون بچهاتون رو بهم بدین تا شکم طفلم سیر کنم

دخترت چندسالشه؟

من کاملا میفهممت چون بعد دخترم تا سه ماه همین فکرا رو میکردم ینی حال روحیم افتضاح بود بعد سه ماه کمممم کممم انگار زنده شدم باز الان هنوز بچه کوچیک میبینم هوس میکنم ناخودآگاه تصور میکنم ولی از فکر همین چیزا باز خودمو لعنت میکنم اگه بچه بیارم بچه بد یا خوب ماییم که حوصله و اعصاب نداریم ولی حتما با مشاور درارتباط باش سعی کن هی تلقین نکنی هی ناله نکنی درعوض شاد باش آهنگ بذار شبا با همسرت با ماشین برید دور بزنید سعی کن به زندگی برگردی مطمئن باش ی سال دیگه اصلا این فکرا رو نمیکنی من امشب چقققققدر افسوس خوردم که از بچگی دخترم لذت نبردم همش تو فکر بودم که بزرگ بشه من راحت بشم چقدر عذاب وجدان دارم که مادر خوبی نبودم😔😔😔😔

پسرتم بزار تو کالسکه سه تایی برید بیرون

من با بچه اول خونه نشینم چون هوا سرده اینقد از پاییز زمستون بدم میاد سر ظهر انگار ساعت ۶ صبحه میخوای بری مدرسه
تابستون بیاد هر روز بیرونی نگران نباش

انقد ناشکری نکن

وای اینطوری نگواونم انشاالله بزرگ میشه میری می‌گردی این فرشته کوچولوهانعمتین که خدابه همه نمیده

عزززززززیزم ، اینجوری نگو، به این فکر کن ۲سال دیگه با دوتاشون حال میکنی