۹ پاسخ

سن الانشون سن نق و غر زدن بیجاست

اخ امان از آب بازی پسر منم دم به دیقه آب بازی میکنه همهی فرشام خیسه نق نقم که دیگه خسلتشه اصن نق نزنه روزش شب نمیشه🥲

باید ببری تو فضای آزاد بازی کنه تو خونه عصبی میشن پسر من بیرون می‌ره یکبار هم غر نمیزنه اما تو خونه مغزمو میسابه

سنشه خواهر😅 غصه نخور
ببرش کلاس مادرکودک

الان دوتان یا بارداری؟

بچه های الان سرگرمی ندارن جز گوشی وتلویزیون معلومه نق نقو میشن درهفته ۳بار ببرش بیرون انرژیش تخلیه شه

دقیقا منم درد مغزمو احساس میکنم

اصلا خونم دیگه جمع نمیشه هرچی داریم میریره بیرون کل شال و لباسا و همچی

جون اون ودمپایی ابری 😅

سوال های مرتبط

مامان دو تا ماه🌛✨💕 مامان دو تا ماه🌛✨💕 ۱ ماهگی
خدا بچه ای مثل ماهلین نصیب هیچ مادری نکنه
هر چقدر صبوری میکنم باز ادمو زنجیری می‌کنه
.
.
.
از اذیت هاش که بگذریم
سرما خورده من سعی میکنم درک کنم میگم بچه اس آدم بزرگ تحمل مریضی نداره چه برسه به بچه باهاش کنار میام انگار نه انگار
حالم دیگه از صدای گریه و جیغ جیغاش بهم میخوره دلم میخواد خفه اش کنم
جیش کرده نمیاد پوشکش رو عوض کنم جیش میزنه بیرون تمام خونه رو نجس کرده فقط جیغ جیغ
پی پی می‌کنه بوی گوهش همه جا رو میگیره اصلا نمیاد عوض کنیم
میگه شیر بیار تو شیشه نمیخوره
غذا هم انقدر نمیخوره که شده استخون خالی مدام هم نق میزنه گرسنه اس و نمیخوره
دست بچه رو میچرخونه چیزی بهش بگی دو ساعت تمام گریه می‌کنه
سوپ براش درست کرده خواهرم همشو ریخته کف هال
داروهاشو کوفت نمیکنه بلکه خوب بشه با خوبی بهش میگم نمیخوره بهش باج‌ میدم نمیخوره به زور هم میدم تف می‌کنه یا انقدر گریه می‌کنه میاره بالا
یه اسپری بینی نمیزنه
یعنی اگه بخوام بنویسم از کاراش یه کتاب میشه
تو رو خدا دعا کنید یا من بمیرم یا این بچه یکم هم شده بهتر بشه
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
خانوما بچه های شمام لجبازی زیاد میکنن؟🤕من دیگه کم افردم افسرده شدم از دست شاهان
دائم گریه میکنه چیزی میخاد فقط با گریه میگه میخاد بیدار بشه یه داستان داریم میخاد بره پستشویی یه داستان سره غذا یجور دیگه 😭
مثلا میگه مامان بیا باهام بازی کن میرم پیشش میشینم بعدش نمیزاره به اسباب بازی هاش دس بزنم گریه میکنه میگه دس نزن بلند میشم به کارام برسم گریه میکنه میگه بغلم کن
خیلی کم راه میره همش دوسداره بغل باشه
هفته قبل مشهد بودیم بیچارم کرد .. ماشاالله دیگه بزرگ شده من واقعا نمیتونم نگهش دارم..از طرفی مشکلات زندگی از یه طرفم غرغرای شاهان
قبلا اینطوری نبود الان چند ماهه اینطوری شده..مثلا امروز خاهرزاده شوهرم اومد پیشش باهاش بازی کنه اولش خیلی ذوق کرد ولی بعد چند دقیقا نزاشت به اسباب‌بازی هاش دس بزنه اونم ناراحت شد رفت..جیش داره میگه جیش دارم ولی دیگه انقدر میگه با بابا برم بعدش میگه نه مامان هی میاو میره جیش میکنه رو شلوارش
خدایا واقعا تحملم کم شده اعصابم ضعیف شده...
شبام نمیزاره درس بخابم تا صبح پاش تو دهنمه . واقعا ترسیدم از این همه بهونه گریو گریه الکی میگم یه دکتر ببرمش ببینم چشه
بخدا خیلیم بهش بها میدیم وقت میزاریم تا جایی که در توانمون باشه کم نمیزاریم ولی نمیدونم چکارش کنیم که از این حالت در بیاد
بعضی وقتا دیگه صبرم سر میاد یدونه میزنمش بعدش با چشمای پراشکش نگام میکنه قبلم آتیش میگیره.هی تحمل میکنم تحمل میکنم یهو مث آتشفشان فوران میکنم
توروخدا کسی تجربه ای دارع بگه چیکار کنم آروم بشه از این حالت در بیاد😞