۸ پاسخ

عزیزم هممون تو همین شرایط هستیم ولی خداروشکر کن که سالمه و دور از جون تو بیمارستانها نیستیم
بالاخره بچست دیگه
هیچ درک و فهم و شعوری ندارن...زبون نداره بگه چمه

فقط کسی این حرفمو میفهمه که بشرایطش مثل من باشه.بخاطرع وزنش که توپتوتکونش میدم رحمم داغون شده 😔

من ک دیگه از بس مریض میشه خستم فرت و فرت باید دارو بدم بریدم از بس دارو دادم و نمیخوره

ومنی که یکساله باگریه هاش عصبی وروانی شدم تازه بایدتوپتوخانم روتکون بدیم تابخوایه وگرنه گریه میکنه درحدچی.هرچی دکترم میبرمش میگه بایدتحمل کنی بخاطره التهاب معده اش دیگه واقعارددادم وروزوشب فقط مرگمو ازخدامیخوام

خدا قوت مامان جان
خدا نکنه
درکت میکنم خیییلی سخته ولی بدون اکثر مادرها همین سختی رو تحمل میکنن
خواستم بگم تنها نیستی انشا الله این سختی ها تموم میشه و شیرین بازی هاشون شروع میشه
درسته این روزا خییلی سخت شده برای اکثر مادرها
ولی مطمئنم ی روزی دلمون برای همین روزای سخت تنگ میشه

چرا؟پسر منم خیلی غر و گریه داره

منم همینطور یه مدته کلا کارش شده نق زدن
همش گریه نق
نه غدا میخوره نه شیر نه تو خونه ارومه نه بیرون
از دستش روانی شدم

منم امشب تواین حالتم

سوال های مرتبط