من پسرم چند وقتیه خیلی با سر میخوره زمین مثلن دو روز پیش از رو تاپ تو خونه افتاد زمین اما ارتفاع کم اما خب خیلی گریه کرد و من انقد زدم تو سرم دو روز سر درد داشتم داشتم ب یکی از دوستام ک بچه نداره تعریف میکردم امروز یهو برگشت گفت خوبه انقد میخوره زمین با سر هیچیش نمیشه نمیدونم منظورش چی بود اما یه حس خیلی بدی گرفتم یه انرژی بد ب سمت بچمم خیلیم از دستش ناراحت شدم از صبح حالم دگرگونه استرس و اظطراب دارم میگم کاش لال میشدم نمیگفتم این حرف رو نمیزدم چشم نخوره بچم دوباره یه اتفاق براش بیوفته
اووووووف اووووووف چقد مادر بودن سخته چقد پر از استرس چقد پر از دل نگرانیه اه

توام عین من حساسی بچت همش میوفته

عزیزم همیشه در حد توان صدقه بزار
ایشالا بلا بدورع

یکم نمک بریز تو آب بره
اسفند دود کن
صدقه بده
دیگه هم بهش فکر نکن
منم مث تو ام
یکماه پیش نشستم گفتم بچم تا الان سرما نخورده
ی جوری سرما خورد الکی الکی دهن منم پاره شو

چه بی ادب بود کثافت چه طرز حرف زدنه

به نظر من اصلا اتفاق هایی که واسه بچه میوفته نباید تعریف کنی
من اولا صدای سشوار میذاشتم واسه بچه هام که بخوابن
دوست مادر شوهرم گفته بود فقط بچه های اوتیسمی با صدای سشوار آروم میشن
از اون به بعد حتی از مادر شوهرمم مخفی میکنم هر کار میکنم چون ناخواسته واسه بقیه تعریف میکنن بقیه هم فقط عیب میذارن رو بچه آدم
در نتیجه هیچی نگو تو هم

چقد بی دلیل حساسی منظور بدی نداشته