تیامیس هم بخاطر دندون هم چون جاش عوض شده بود هی تا صبح تو خواب نق میزد من بوسش میکردم تکونش میدادم شیرش میدادم بغلش میکردم اروم میشد سه شب اینجوری بود شبام سرم درد میکرد شدید…ظهر بود سر دردم خیلی شدید شده بود تیامیس هم لثه ش میخوارید هی نق نق بعد هی دست ب چیزای خطرناک میزد میگرفتم ازش گریه میکرد سرم داشت میترکید گفتم بزار بخوابونمش ب سختی یکم اروم شد شیر داشت میخورد چشاش گرم شد!! مادر شوهرمو خواهر شوهرم تو اشپزخونه داشتن پچ پچ میکردن چون بچه میخواد بیاد پیش ما این نمیزاره😳همین ک چشاش گرم شد بچه بخوابه یهو خواهر شوهرم از اشپزخونه داد زد تیااااااااااامیسسسسس!!!! درد و مرض اه🙄🙄بچه زد زیر گریه !! اوردمش بیرون مادرشوهرم میگه میخواد بیاد بغل من واسه همین گریه میکنه😬خدایا منو به اسب سیندرلا تبدیل کن راحت شم از دست اینا!!! گفتم بچه داشت میخوابید صداش زدین! بعد دوباره چرخوندمش تو خونه یکم اروم شد گفتم میبرم بخوابونم انقدرررر سر صدا میکردن هی میپرید از خواب بچم🙄بعد پچ پچشون صداش میومد میگفتن ببین بچه خوابش نمیاد میخواد بیاد پیش ما😳 بقیه ش👈🏻

۲ پاسخ

دقیقا خانواده شوهر منم همین طور رو مخن😐

بچت هم دوس داره بره بغل مادرشوهرت؟

سوال های مرتبط