دخترم بغل مادرشوهر بود هی دست و پا میزد بیاد بغلم این ظالمم هی میبردش عقب منم مث خودشون نکردم ک از بعلم بچه رو میکشن دستمو دراز نکردم دیدم دخترم هی دست و پا میزنه ک بیاد بغلم این ظالمم حودشو کشید عقبو راشو کج کرد بعد رفت اون دور گذاشتش رو زمین خودشم رو مبل
بعد خاهرشوهرم رفت بغلش کرد باز بچم دست و پا زد برام اون عنترم گفت نمیدمش بهت
گفتم والا انگار اختیار بچمم ندارم عه دس شما

میرفتی بچته بغل میکردی ازشون میگرفتی

واقعا پروشون کردی من باهاهمشوم قهرم بچم از۲۰روزگی ندیدن ازبس زاتشون مال ماخراب بودن بچه منه میگفتن بچه ماهست انگارمن اینجاادم نیستم قیدشون زدم راحت شدم

چقدر پر رو کردیشون

😑😑 وا به شوخی گفت یا جدی

وای چرا هیچی نگفتی
خرابشون کن تورو خدا

من خداروشکر قطع رابطه کردم

پس من چی بگم مادر شوهرم باما زندگی میکنه بعد خواهر شوهرم همیشه خونمون یعنی دیوانه شدم از دستشون 😔💔

عزیزم سعی کن با خودت تمرین کنی تا که وقتی پای بچت درمیونه منفعل نباشی . به نظر من حتی شده دعوا کنی باید برای بچت مادری کنی .
نزار اضطراب جدایی بگیره .
وقتی مادر شوهرت گذاشته بود زمین خب خودت زودی میرفتی برمیداشتی .
من نمی‌دونم شوهرت چقدر باهات همراهه اما سعی کن وقتی بحث بچت هست بتونی خوب ازش مراقبت کنی . و ب بقیه نشون بده ک تو مادرش هستی و تو براش تصمیم میگیری

وای چه صبری داری من بغل مامانمم باشه ببینم منو میخواد سریع میگیرم گناه داره بچه مکان امنش منم
در کل منکه قطع ارتباطم راحت کلا همون اول ۲ بار دیدن بچمو

وا چقد پرو کردیشون میرفتی بچه را از بغلشون میگرفتی